گنجور

 
عطار

پرسش مرغان: بعد از آن مرغان دیگر سر به سر

حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود: پادشاهی بود بس صاحب جمال

حکایت اسکندر که خود به رسولی می‌رفت: گفت چون اسکندر آن صاحب قبول

حکایت محمود و ایاز: چون ایاز از چشم بد رنجور شد