مگر محمود با اعزاز میشد
بره مردی دوالک باز میشد
شهش گفتا که ای طرّار ره زن
ترا میبیند اینجا چشم دَرمَن
که بنشینی میان خاک در راه
دوالک بازی آموزی تو با شاه
دوالک باز گفتش ای جهاندار
برَو بنشین چه میخواهی ازین کار
نخواهد گشت چون پروانه با شمع
دوالک بازی و کوس و عَلَم جمع
مجرّد گرد و پس این پیشه میکن
وگر نه همچنین اندیشه میکن
درین منزل که کس نه دل نه جان یافت
کمال از پاک بازی میتوان یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.