دعا میکرد آن داننندهٔ دین
جهانی خلق میگفتند آمین
یکی دیوانه گفت آمین چه باشد
که آگه نیستم تا این چه باشد
بدو گفتند آمین آن بود راست
کامام خواجه از حق هرچه درخواست
چنان باد و چنان باد و چنان باد
زبان بگشاد آن مجنون بفریاد
که نبود آن چنان و این چنین هیچ
کامام خواجه خواهد، چند ازین پیچ
ولیکن جز چنان نبوَد کم و بیش
که حق خواهد چه میخواهید ازخویش
گرت چیزی نخواهد بود روزی
نباشد روزیت جز سینه سوزی
اگر او خواهدت کاری برآید
وگرنه از گلت خاری برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.