کی باشد ازین نشیب نمناک
دل خیمهٔ جان زند برافلاک
بستاند عقل جوهر از جان
بفشاند روح دامن از خاک
وین خیمهٔ چار طاق ایوان
در حلقهٔ عاشقان زند چاک
زهر است مزاج چار عنصر
امید خلاص ازو چو تریاک
عشق است براق جان درین راه
تن کیست طفیلیی به فتراک
آن لحظه که جان شود خرامان
در هودج کبریا بر افلاک
بر نغمهٔ ارغنون توحید
رقاص چو صوفیان چالاک
دست اندازان و پایکوبان
در محفل قدسیان طربناک
از نام و نشان و دل مجرد
وز هستی و نیستی تن پاک
نی از صفت بهیمیش وهم
نی از حجب طبیعیش باک
در مرتبهٔ کمال کلی
ساکن شده است و خرم الاک
در ظل سرادقات الفت
راهی طلبد به سر وحدت
هرگز بود ای رفیق والا
وارسته تو از منی و از ما
من سایه صفت فتاده بر خاک
فارغ ز کشاکش تمنا
تو باز گشاده بال همت
در خوف هوای لا و الا
افراخته رایت جلالت
بر طرهٔ هفت سقف مینا
تکیه زده همچو پادشاهان
بر اوج سریر چرخ خضرا
وز حجرهٔ تنگ آفرینش
بیرون زده رخت دل به صحرا
بربود نقاب ما سوی الله
از چشم خرد در آن تماشا
در شعلهٔ نور عشق یکرنگ
با لمعهٔ برق حسن یکتا
آزاد زبند امر تکلیف
ایمن ز فضولی من و ما
در جذبهٔ وصل یار از آن سان
شبنم که فتد درون دریا
چون قطره ازین رجوع رجعت
یک لحظه بدان شد آمد اینجا
آیا که چه کار و بار بینی
آن دم که جمال یار بینی
شهری است وجود آدمی زاد
بر باد نهاده شهر بنیاد
باد است که خاک را براند
چون باد گذشت خاک استاد
دل خسرو شهر و عقل دستور
شهوت چو عوام و خشم جلاد
گر شاه به مشورت وزیر است
خرم بود آن بلاد و آزاد
ور هیچ به ضد آن بود کار
بنیاد همه به باد برداد
جان گنج طلسم جسم دایم
بر گنج ازین طلسم بیداد
گه خازم گنج ایمن و مصلح
گه باد به دست رند و شیاد
در بسته به مهر خاتم دین
وان مهر به دست عشق همزاد
سلطان چو خزینه نقل فرمود
شد شاه و وزیر و شحنه آزاد
شه خانه خراب و شهر خالی
از گفت و شنود و بانگ و فریاد
عمال مناصب ولایت
هر یک به بلاد دیگر افتاد
در انجمن مقربان است
زیرا که بدین قدم نشان است
این خاک ز لطف نور برخاست
وانگاه روان شد از چپ و راست
شد جانوری که آشیانش
برتر ز ضمیر و وهم داناست
هر لحظه ز فیض و فضل آن نور
بزمی و بساط دیگر آراست
سری که فلک نبود محرم
بر چهرهٔ او چو روز پیداست
نقدی که خلاصهٔ دو کون است
در جنب وجود او مهیاست
مطلوب ظهور سر امر است
مقصود وجود نقش اشیاست
درج گهر و کنوز غیب است
غواص بحور دین و دنیاست
در کوکبهٔ طلوع آدم
منجوق و لوای عز والاست
کین وصف چنین به رمز عشاق
بر قد قبای او بود راست
سودازدگان دین و دنیی
هرگز شنوند این سخن نی
رفتند سران به بزم سلطان
ماندند جنیبه را به دربان
ریحان به ریاض انس پیوست
بردند سفال را به خمدان
پروردهٔ طبع گشت خاموش
نو بردهٔ فهم شد سخندان
شد قطره محیط و ذره خورشید
از محو صفات صنع یزدان
آثار خصال جسم گم شد
در مطلع نور قرب جانان
تا قطرهٔ شبنم سحرگاه
بر روضهٔ وصل اوست غلتان
در پردهٔ نیستی هم آواز
چون نالهٔ نیم خواب مستان
چون هیچ نشان نیابی از خود
تیری به نشان راست بنشان
چون سوخت سپند خوش برآسود
مشکی مکن از جمال خوبان
در نسخهٔ کیمیای توحید
خواندم که فناست مغز ایمان
این است سخن که تا توانی
خود را ز برون در نمانی
آن کیست بر آن سپهر اعظم
وان کیست ورای هر دو عالم
از خاک یکی سواد افتد
وز آب درو بلاد احکم
کم کار ولی درو جهان گم
کم نام ولی دو کون ازو کم
در نور جبینش حج اکبر
در نقش نگینش اسم اعظم
جایی مرو و به خود فرو شو
در نسخهٔ توست این لغت ضم
در حرف نخست باز یابی
اسرار زمین و آسمان هم
گر بر سر سر این معما
افتاد دلت زهی مکرم
خوش باد شب و خجسته روزت
رو رو که جهان شدت مسلم
گنگ از دل درج سر به مسمار
چون شرح دهد زبان گنگم
یک ذره سپهر و هفت خورشید
یک نم ز شراب چارکون یم
عطار ز سر عشق بر گوی
انوار صفات و ذات مبهم
تو نور هوای آن جهانی
بر خاک فتاده ناگهانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف حال عاشقان و سفر جان آنان به سوی خداوند میپردازد. او از نشیب و فرازهای زندگی و تنگنای جسم مینویسد و تأکید میکند که عشق، روح را از قید و بندهای خاک رها میکند. عشق، به عنوان یک نیروی الهی، جان را به عرش میکشاند و در این راه، دل از نام و نشانهای مادی فاصله میگیرد. شاعر به وحدت وجود و یکپارچگی همه چیز در عشق اشاره میکند و میگوید که انسان واقعی باید از خود و جستجوهای مادی رها شود تا به حقیقت و نور الهی برسد. او به زیبایی و عمق عشق و جنبههای معنوی زندگی اشاره دارد و به وجود انسانی که در جستجوی کمال است، عشق و اتصال به خدا پرداخته و میگوید که این سفر، سفر به سوی آزادی و رهایی از قید و بندهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: کیست که از این پاییندست مرطوب، خیمۀ دل و جانش را به عرش آسمان برپا کند؟
هوش مصنوعی: عقل از جان ویژگیها و جوهرههای ارزشمند را میگیرد و روح از خاک آزاد میشود.
هوش مصنوعی: این خیمهٔ بزرگ و زیبا در میان عاشقان زخم و شکافهایی دارد.
هوش مصنوعی: طبیعت چهار عنصر (آب، آتش، خاک و هوا) به گونهای است که زهرآلود است و امید به نجات از آن مانند امید به رهایی از تاثیرات تریاک است.
هوش مصنوعی: عشق، مانند مرکب درخشانی است که جان را در این مسیر حرکت میدهد. در این راه، وجود انسانی چه اهمیتی دارد؟ آنچه اهمیت دارد، نور عشق است که در این سفر ما را همراهی میکند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که روح به آرامی و زیبایی از بدن خارج میشود و در آسمانها به عرش کبریایی میرسد.
هوش مصنوعی: بر روی نغمهٔ زیبا و دلنشین توحید، همچون صوفیان پرجنب و جوش و چالاک رقصندهای.
هوش مصنوعی: در محفل مقدس و روحانی، افرادی با شادی و نشاط و با حرکتها و صداهای شاداب به سر میبرند.
هوش مصنوعی: از وابستگی به نام و جایگاه و دل عاری از تعلق و از وجود و عدم، تن پاک است.
هوش مصنوعی: نه از ویژگیهای وحشتناکش ترسی دارم و نه از بیتفاوتی طبیعیاش نگرانم.
هوش مصنوعی: او در بالاترین مرحله کمال قرار دارد و خوشحال و شاداب است.
هوش مصنوعی: در سایهی خیمههای عشق، راهی برای رسیدن به اتحاد و یکپارچگی جستجو میشود.
هوش مصنوعی: هرگز فراموش نکن که تو از نظر روحی و انسانی بالاتر و آزادتر از من و دیگران هستی.
هوش مصنوعی: من مانند سایهای بر زمین افتادهام و از خواستهها و اشتیاقهایم بیخبر و بیاعتنا هستم.
هوش مصنوعی: تو با امید و اراده خود به سوی هدفهای بزرگ پرواز میکنی، حتی در شرایطی که ترس و تردید وجود دارد.
هوش مصنوعی: پرچم عظمت و شکوه تو در بالای هفت آسمان زیبایی به اهتزاز درآمده است.
هوش مصنوعی: بر فراز تخت سبز مانند پادشاهان نشسته است.
هوش مصنوعی: از فضای محدود و تنگی که در آن به دنیا آمدهام، به آزادی و وسعت دل در بیابانها قدم گذاشتهام.
هوش مصنوعی: در آن تماشا، غیر از خدا هیچ چیز دیگر را نمیتوان دید و هر آنچه غیر از اوست، محو شده است.
هوش مصنوعی: در نور عشق، مانند شعلهای یکدست و درخشان، زیبایی منحصر به فردی را میبینیم که شگفتانگیز و بیهمتاست.
هوش مصنوعی: آزاد از هرگونه قید و شرط هستم و در امان از دخالتهای بیمورد خودم و دیگران.
هوش مصنوعی: در جاذبهٔ وصل یار، مانند شبنمی که در دریا غرق میشود.
هوش مصنوعی: مانند قطرهای که برای لحظهای به اینجا بازمیگردد، او نیز به همین صورت به سمت ما آمده است.
هوش مصنوعی: آیا متوجه میشوی که در آن لحظه که زیبایی محبوب را میبینی، چه احساسی پیدا میکنی و چه حال و هوایی داری؟
هوش مصنوعی: وجود انسان، مانند شهری است که بر روی باد ساخته شده و بنیاد آن ناپایدار است.
هوش مصنوعی: باد میوزد و خاک را متحرک میکند، اما وقتی باد تمام شد، خاک در جای خود ثابت میماند.
هوش مصنوعی: دل همچون خسرو، شاه و فرمانروای احساسات است، در حالی که عقل به مانند یک معلم، تحت تأثیر خواستهها و هوسها قرار دارد، همانطور که مردم عادی تحت تأثیر خشم و سختگیری قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه با وزیر خود مشورت کند، آن سرزمین خوشبخت و آزاد خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر هر کاری خلاف حقیقت باشد، بنیان همه چیز به باد میرود.
هوش مصنوعی: روح انسان مانند گنجینهای ارزشمند است که در بدن مادی و محدود خود گرفتار شده است. این محدودیت، همچون طلسمی است که مانع از آزادی و شکوفایی آن گنج واقعی میشود.
هوش مصنوعی: گاهی انسان در شرایطی است که در آرامش و امنیت به سر میبرد و گاهی در حالتی به سر میبرد که در محاصره مشکلات و فریبها قرار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به مفهوم محبت و پیوند عمیق اشاره شده است. بستهای که نشان از ارزش و اعتبار دارد، در دست عشق قرار دارد و عشق را به عنوان همزاد خود معرفی میکند. به نوعی، این بیت به اهمیت عشق و ارتباطش با مذهب و اصول معنوی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه دستور داد تا خزانه منتقل شود، شاه و وزیر و مسئولان دیگر در وضعیت آزاد و بیقید و شرطی قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: سلطنتی ویران و حالتی از ناامیدی در شهر حاکم شده است. در این مکان دیگر گفتگو و صداهای زندگی به گوش نمیرسد و سکوتی سنگین بر فضا حاکم شده است.
هوش مصنوعی: مأموریتها و مسئولیتهای دولتی هر یک به شهرهای دیگر واگذار شد.
هوش مصنوعی: به خاطر این که با قدمهای درست و مؤثر حرکت کرده، در جمع انسانهای نزدیک به خدا قرار دارد.
هوش مصنوعی: این زمین به خاطر نعمت نور به وجود آمد و سپس زندگی و حرکت از هر دو طرف به جریان افتاد.
هوش مصنوعی: یک موجود زندهای پیدا شد که خانهاش از فهم و خیال بسیار فراتر است.
هوش مصنوعی: هر لحظه از برکت و نعمت آن نور، سفرهای جدید و زیبا قرار داده میشود.
هوش مصنوعی: سری که آسمان از فاش کردن رازهایش ناتوان است، همچنان که روشنایی روز برای دیدهها نمایان است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، در کنار وجود او به شکل کامل و مختصر آماده و موجود است.
هوش مصنوعی: هدف اصلی ظهور، درک و شناخت معنای واقعی و عمیق وجود است. این تلاش برای فهم و کشف ماهیت امور و نقشها در زندگی و هستی میباشد.
هوش مصنوعی: نیاز به جستجو و کشف رازهای عمیق و ارزشمند زندگی داریم، مثل غواصی که در دریا به جستجوی گوهرها و گنجینههای پنهان میپردازد. این گوهرها نماد حقیقتهای پنهان در دین و دنیای ما هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که نور و زندگی آغاز میشود، نشانهها و نمادهای بزرگی از عزت و زیبایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این توصیف دربارهی زیبایی و جذابیت او بهگونهای است که فقط عاشقان میتوانند عمق و حقیقت آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: کسانی که در پی دنیا و مادیات هستند، هرگز این حرف را نخواهند شنید.
هوش مصنوعی: سردمداران به مهمانی پادشاه رفتند و تنها جنیبه را به دربان سپردند.
هوش مصنوعی: ریحان به باغها و گلزارها پیوسته است و سفال را به ظرفهای مخصوصی منتقل کردهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر تربیت و شکوفایی از درون، اکنون به درجهای از آگاهی و بینش رسیدهاست که میتواند به راحتی و با eloquence سخن بگوید.
هوش مصنوعی: با از بین رفتن ویژگیهای آفرینش خداوند، قطره تبدیل به دریا و ذره به خورشید میشود.
هوش مصنوعی: نشانههای ویژگیهای جسمی در نور نزدیکی معشوق محو شدهاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خواب بامداد بر گلزار پیوند با او جاری است، من همچنان در این حال نازک و لطیف سرگردانم.
هوش مصنوعی: در حالتی که وجود ندارد، صداهایی شبیه نالهٔ نیمهخوابیدهٔ مستان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی هیچ نشانهای از خودت نمیبینی، تیرت را به سمت نشانهی درست بینداز.
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی و زیبایی مانند آتش در دل سوخت، از زیبایی و جلوهی خوبان غافل نشوید.
هوش مصنوعی: در متن کیمیای توحید خواندم که اصل و حقیقت ایمان در زوال و فنای انسان است.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، سعی کن از دنیای ظاهری دور نشوی و خود را در آن گم نکنی.
هوش مصنوعی: این بیتی به جستجوی حقایق عمیق و معناهای پنهان در هستی اشاره دارد. شاعر در حال پرسش از موجودی عظیم و بینظیر است که فراتر از تمامی عالمها و کهکشانها قرار دارد. او به دنبال شناختی از وجودی است که به نوعی همه چیز را تحت پوشش قرار میدهد و از آن فراتر میرود. به این ترتیب، به رازهای هستی و وجود اشاره میکند و انسان را به تفکر در مورد مقام والای این حقیقت دعوت مینماید.
هوش مصنوعی: از خاک، برکتی به وجود میآید و از آب، سرزمینها و شهرها ساخته میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که فعالیتش کم است، اما در دنیا تاثیرگذار و گمنام است. با وجود نام کم، وجود او در دو جهان (دنیا و آخرت) احساس میشود.
هوش مصنوعی: در پرتو پیشانی او، بزرگی حج نمایان است و در طرح نگینش، نام بزرگ و باعظمت خداوند جاری است.
هوش مصنوعی: به جایی نرو و در خود عمیق شو، زیرا این کلمات متعلق به توست و باید به آنها توجه کنی.
هوش مصنوعی: در ابتدا میتوانی به درک رازهای زمین و آسمان بپردازی.
هوش مصنوعی: اگر دل تو درگیر این معما شود، خوشحال باش که تو انسان بزرگمقداری هستی.
هوش مصنوعی: بهترین و دلپذیرترین شبها و روزها برای تو باشد، زیرا جهان به یقین به سوی تو میآید.
هوش مصنوعی: میگوید که وقتی دل آدمی پر از احساسات و حرفهای ناگفته باشد، زبانش قادر به بیان آنچه در دل دارد نخواهد بود، مانند کسی که دچار سکوت شده و نمیتواند حرف بزند.
هوش مصنوعی: مقداری از آسمان و هفت خورشید، مانند یک قطره از شراب خالص است.
هوش مصنوعی: عطار از عشق خود سخن میگوید و درباره نورهای صفات و ذات خداوند که برای ما مشخص نیستند، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: تو روشنایی و نور زندگی آن جهانی، که ناگهان بر زمین افتادهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.