هم تن مویم از آن میان که نداری
تنگ دلم مانده زان دهان که نداری
ننگری از ناز در زمین که دمی نیست
سر ز تکبر بر آسمان که نداری
من چه بلایی است هر نفس که ندارم
تو چه نکویی است هر زمان که نداری
هرچه بباید ز نیکویی همه هستت
مثل بماند است در جهان که نداری
نام وفا میبری و هیچ وفایی
از تو نیاید بدان نشان که نداری
گفته بدی عاقبت وفای تو آرم
این ننیوشم از این زبان که نداری
یک شکرم ده که سود بنده در آن است
زانکه بسی افتد این زیان که نداری
گرچه شکر داری و قیاس ندارد
هست چو ندهی به کس چنان که نداری
گفته بدی خون تو به درد بریزم
تا برهی تو ز نیم جان که نداری
تو نتوانی به خون من کمری بست
خاصه کمر بر چنان میان که نداری
بر تن عطار کز غمت چو کمانی است
چند کشی آخر این کمان که نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردناک شاعر درباره فقدان و نداشتن میپردازد. شاعر از کمبود عشق و محبت طرف مقابلش رنج میبرد و به تنگی دلش اشاره میکند. او همچنین به زیباییها و نیکیهایی که از طرف معشوق باید وجود داشته باشد، اما در واقعیت غایبند، اشاره میکند. شاعر احساس میکند که هرچقدر که تلاش کند، وجود محبوبش را در زندگیاش احساس نمیکند و این موضوع او را به درد و رنج میاندازد. او از بیوفایی و نبود وفا در رابطهشان گلهمند است و در نهایت به شدت احساس تنهایی و ناامیدی میکند. در این شعر، غم و اندوه ناشی از فقدان عشق به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر تو پر از احساسات گوناگون است، با اینکه تو نزدیک نیستی و مرا در آغوش نمیگیری. همچنین، کلامی که از تو میشنوم، برایم بسیار دلنشین و خاص است، اما حسرت آن را دارم که نمیتوانم بیشتر از آن بهرهبرداری کنم.
هوش مصنوعی: به خود نبال و مغرور نباش، زیرا در این جهان هیچ چیزی دائمی نیست و از بالا به دیگران نگاه نکن، چرا که مقام و دوری از زمین را برای خود برتر نمیدانی.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که من تو را ندارم، بلایی بر من میگذرد و هر زمانی که تو در کنارم نیستی، چیز خوبی را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: هر چیزی که باید از خوبیها باشد، همه به مانند خودت در این دنیا وجود دارد؛ فقط به خاطر اینکه تو آنها را نداری، احساسشان نمیکنی.
هوش مصنوعی: تو از وفا سخن میگویی اما هیچ نشانهای از وفای تو دیده نمیشود، چرا که تو به راستی وفادار نیستی.
هوش مصنوعی: بدیها را فراموش کرده و پایبندی و وفاداری تو را میپذیرم، اما از این سخن نمیتوانم چیزی بگویم چون تو خود این را نداری.
هوش مصنوعی: خدا را شکر میکنم که در این شکرگزاری، نفع من نهفته است، چرا که به ندرت پیش میآید که کسی از ضرر و زیان بینیاز باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه تو شکر و نعمت داری و نمیتوانی آن را با چیزی مقایسه کنی، اما اگر آن را به کسی ندهی، انگار که هیچچیزی نداری.
هوش مصنوعی: گفتهای که اگر بخواهم بدی تو را فراموش کنم، خون تو را به زمین میریزم تا تو از وضعیت ناگوار خود رهایی یابی، زیرا تو زندگیات را از دست دادهای.
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی به خون من وابسته باشی، به ویژه که نتوانی با این وسطی که داری، خود را به من نزدیک کنی.
هوش مصنوعی: عطار در حال گفتن این است که غم او مانند یک کمان کشیده شده است. او از طرف مقابل میپرسد که تا چه زمانی میتوان این کمان را بدون داشتن چیزی که آن را آرام کند، کشید و تحمل کرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.