شمع رویت ختم زیبایی بس است
عالمی پروانه سودایی بس است
چشم بر روی تو دارم از جهان
گر سوی من چشم بگشایی بس است
گرچه رویت کس سر مویی ندید
گر سر موییم بنمایی بس است
من نمیدارم ز تو درمان طمع
درد بر دردم گر افزایی بس است
تا قیامت ذرهای اندوه تو
مونس جانم به تنهایی بس است
گر توانایی ندارم در رهت
زاد راهم ناتوانایی بس است
گر ز عشقت عافیت میپرسدم
عافیت چکنم که رسوایی بس است
دوش عشقش تاختن آورد و گفت
از توام ای رند هرجایی بس است
در قلندر چند قرائی کنی
نقد جان در باز قرائی بس است
هست زنار نفاقت چار کرد
گر مسلمانی ز ترسایی بس است
ختم کن اسرار گفتن ای فرید
چون بسی گفتی ز گویایی بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.