گنجور

 
عطار

ای مرا زندگی جان از تو

زنده بینم همه جهان از تو

به زمین می فرو شود خورشید

هر شب از شرم، پر فغان از تو

گر زبانی دهی به یک شکرم

شکر گویم به صد زبان از تو

دست چون در کمر کنم با تو

که کمر ماند بی میان از تو

بار ندهی و پیش خود خوانی

این چه شیوه است صد فغان از تو

دل ز من بردی و نگفتم هیچ

لیک جان کرده‌ام نهان از تو

نتوانم که باز خواهم دل

که مرا هست بیم جان از تو

جان رها کن به من چو دل بردی

کین بدادم ز بیم آن از تو

دعوی صبر چون کنم که مرا

صبر کفر است یک زمان از تو

اثر وصل تو کسی یابد

که شود محو جاودان از تو

تا نشانی ز خلق می‌ماند

نتوان یافت نشان از تو

عاشقان را خط امان دادی

نیست عطار را امان از تو

 
 
 
سلطان ولد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۰ - در بیان آنکه عملها چون تخمهاست، روز قیامت از دانۀ هر تخمی صورتی روید که بدان نماند. آنچنانکه در این عالم از آب منی آدمی میشود که هیچ بمنی نمیماند،و از باد شهوت مرغ مرغی میشود که بباد نمیماند، و از دانۀ شفتالو و خرما درختی میشود که بدان نمیماند. همچنان مرد وفادار را پادشاه شهره و خلعت و اسباب و مال میبخشد، هیچ اینها بدانۀ وفا نمیمانند. دزد را بردار میکنند دانۀ دزدی بدار نمیماند. و نظیر این بسیار و بیشمار است. پس چون میبینیم در این عالم ازدانه‌ها صورتها میزاید که بدانها نمیماند. همچنان در عالم غیب افعال واقوال واوراد و طاعات که دانه‌های آن عالم‌اند صورتها شوند که بدانها نمانند، مثل حور و قصور و انهار و اشجار و انواع اثمار و ازهار که در صفات بهشت مذکور است، همه صورتهای دانه‌های اعمال مؤمنان باشد بقدر مراتبهم. چندانکه دانه خوب‌تر صورتش محبوبتر و اوصاف جزاها و عذاب‌های آتش دوزخ و طبقات و درکات آن از دانهای اعمال مشرکان و مجرمان بود، پس لازم نیست که جزای افعال بمثل باشد

نی که هر نطفه در جهان از تو

بچه ‌ ای شد چو مه روان از تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه