گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

سر زلف دلستانت به شکن دریغم آید

صفت بر چو سیمت به سمن دریغم آید

من تشنه زان نخواهم ز لب خوشت شرابی

که حلاوت لب تو به دهن دریغم آید

مرساد هیچ آفت به تن و به جانت هرگز

که به جان فسوس باشد که به تن دریغم آید

تن کشتگان خود را به میان خون رها کن

که چنان تنی درین ره به کفن دریغم آید

ز فرید می‌نیاید سخن لب تو گفتن

که لب شکر فشانت به سخن دریغم آید