گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

زندهٔ عشق تو آب زندگانی کی خورد

عاشق رویت غم جان و جوانی کی خورد

هر که خورد از جام دولت درد دردت قطره‌ای

تا که جان دارد شراب شادمانی کی خورد

جان چو باقی شد ز خورشید جمالت تا ابد

ذره‌ای اندوه این زندان فانی کی خورد

گر فصیح عالمی باشد به پیش عشق تو

تا نه لال آید زلال جاودانی کی خورد

دل که عشقت یافت بیرون آمد از بار دو کون

هر که سلطان شد قفای پاسبانی کی خورد

هر کسی گوید شرابی خورده‌ام از دست دوست

پادشه با هر گدایی دوستگانی کی خورد

جان ما چون نوش‌داروی یقین عشق خورد

با یقین عشق زهر بدگمانی کی خورد

چون دل عطار در عشقت غم صد جان نخورد

پس غم این تنگ جای استخوانی کی خورد