عشق تو پرده، صد هزار نهاد
پرده در پرده بی شمار نهاد
پس هر پرده عالمی پر درد
گه نهان و گه آشکار نهاد
صد جهان خون و صد جهان آتش
پس هر پرده استوار نهاد
پرده بازی چنان عجایب کرد
که یکی در یکی هزار نهاد
پردهٔ دل به یک زمان بگرفت
پرده بر روی اختیار نهاد
کرد با دل ز جور آنچه مپرس
جرم بر جان بی قرار نهاد
جان مضطر چو خاک راهش گشت
روی بر خاک اضطرار نهاد
شیرمرد همه جهان بودم
عشق بر دست من نگار نهاد
که بداند که دور از رویت
گل روی توام چه خار نهاد
دوش آمد خیال تو سحری
تا مرا در هزار کار نهاد
همچو لاله فکند در خونم
بر دلم داغ انتظار نهاد
سر من همچو شمع باز برید
پس بیاورد و در کنار نهاد
چون همی بازگشت از بر من
درد هجرم به یادگار نهاد
هر زمان عقبهای ز درد فراق
پیش عطار دل فگار نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رسم نو بین که شهریار نهاد
قبله مان سوی شهر یار نهاد
نقد عشاق را عیار نبود
او ز کان کرم عیار نهاد
گل صدبرگ برگ عیش بساخت
[...]
روز دیگر چو رخ بکار نهاد
پای بر دستگاه دار نهاد
لوح تعلیم در کنار نهاد
سر تعظیم پیش یار نهاد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.