یکی دیوانهای اِستاد در کوی
جهانی خلق میرفتند هر سوی
فغان برداشت این دیوانه ناگاه
که از یک سوی باید رفت و یک راه
به هر سویی چرا باید دویدن؟!
به صد سو هیچ جا نتوان رسیدن
تویی با یک دل ای مسکین و صد یار
به یک دل چون توانی کرد صد کار؟
چو در یکدل بوَد صدگونه کارت
تو صددل باش اندر عشقِ یارت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یک دیوانه است که در خیابان به مردم میگوید چرا باید در جهتهای مختلف بدوند در حالی که فقط یک راه وجود دارد. او استدلال میکند که با یک دل نمیتوان چندین کار انجام داد، و به این ترتیب به اهمیت تمرکز بر یک عشق و هدف اشاره میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که باید با یک دل به سوی عشق یار رفت و در آن هدف واحد تلاش کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر دیوانه در خیابان ایستاده بود و مردم دنیا هر کدام به سویی میرفتند.
هوش مصنوعی: این دیوانه ناگهان نالهای سر داد؛ زیرا متوجه شد که از یک طرف باید برود و تنها یک مسیر وجود دارد.
هوش مصنوعی: چرا باید دائم در حال دویدن باشیم؟ در هر مسیری که برویم، هیچگاه به جایی نخواهیم رسید.
هوش مصنوعی: تو فقط یک دل داری، ای بیچاره، اما صد دوست داری. با این حال چطور میتوانی کارهای زیاد را با یک دل انجام دهی؟
هوش مصنوعی: زمانی که یک دل و یکنواخت نسبت به کارهای مختلف خود داری، بهتر است در عشق معشوقت با صد دل عشق بورزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.