دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ
دارم ز تو امید که از بعد وفاتم
آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ
بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل
خواهد دمد از تربت من خار و دگر هیچ
ای مرغ چگویم که بگوئیش غرض فهم
حسرت زده بنشین لب دیوار و دگر هیچ
در لوح وجود از همه نقشی که نگارند
بینم الف قامت دلدار و دگر هیچ
بلبل بچمن خوش دل و قمری بسر سرو
در هر دو جهان ما و غم یار و دگر هیچ
بیجاست مداوای طبیبان بچشانم
یک شربت از آن لعل شکر بار و دگر هیچ
مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل
تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ
پندی شنو از بنده و بر خور ز خداوند
هرگز دلی از خویش میازار و دگر هیچ
گر هست هوایت که خوری آب حیاتی
بر باد ده این پردهٔ پندار و دگر هیچ
اسرار اگر محرم اسرار نهانی
در کون و مکان یار ببین یار و دگر هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت از عشق و longing خود نسبت به معشوق صحبت میکند. او تنها آرزویش را دیدار معشوق میداند و به زیباییهای طبیعت و گلزار نیز بیتوجه است. شاعر امیدوار است که پس از مرگ، یک بار دیگر در مزارش با معشوق خود دیدار کند. او از تیرهای عشق معشوقش رنج میبرد و حسرت میخورد. در این اشعار، عشق و دلتنگی برای معشوق چنان عمیق است که شاعر هیچ چیز دیگری را در زندگیاش نمیبیند. او به بیان درد دل و حسرتهایش پرداخته و از درد جدایی و انتظار میگوید. در نهایت، بر اهمیت محبت و مهربانی به دلی دیگر تأکید میکند و به جستجوی حقیقت و اسرار عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل فقط به خاطر دیدار تو آرزو میکند و هیچ چیز دیگری را نمیخواهد. دلش تنها به تماشا کردن گلزار راضی است و به هیچ چیز دیگر اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: امید دارم که بعد از مرگم به سراغ مزارم خواهی آمد، اما دیگر هیچ امیدی برای دیدن دوبارهات ندارم.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند تیر زخمزنی به قلب من آمد، ای گل. پس از مرگ من، هیچ چیز جز خار از قبرم نخواهد رویید.
هوش مصنوعی: ای پرنده، چه بگویم که تو بفهمی؟ حسرت من را درک کن و فقط بر روی دیوار بنشین و دیگر هیچ کار نکن.
هوش مصنوعی: در صفحه وجود، تنها تصویری که میبینم، قامت دوست است و هیچ چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: بلبل در میان باغ شاداب و خوشحال است و قمری در کنار درخت سرو، در هر دو جهان فقط به عشق و یاد یار فکر میکند و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: ناامید از درمان پزشکان هستم و نمیخواهم در اینجا از آنها دارویی بگیرم؛ فقط یک جرعه از آن شربت شیرین و گرانبها کافی است و دیگر هیچ چیز نمیخواهم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو در کجا قرار دارد، در حالی که دل من به اندازه یک ذره کوچک است. تو همچون یوسف زیبا هستی و ما فقط به عنوان خریدار هستیم و هیچ چیز دیگری نیستیم.
هوش مصنوعی: به نصیحت من گوش کن و از خداوند یاری بخواه. هرگز دل دیگران را نرنجان و دیگر هیچ چیز را فراموش کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به زندگی جاودانه و واقعی دست یابی، باید از دنیای خیال و تصورات خود دست برداری و به حقیقت پیوندی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به رازهای پنهان دسترسی داشته باشد، تنها میتواند در کنار محبوب واقعیاش این رازها را ببیند و در غیر این صورت، هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ
ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ
گر ره به مراسم کده ی عشق بیابی
الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ
بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ
[...]
ماییم و خیال دهن یار و دگر هیچ
قانع شده با نقطه ز پرگار و دگر هیچ
از هر سخن نازک و هر نکته باریک
پیچیده به فکر کمر یار و دگر هیچ
در عالم افسرده ز نیکان اثری نیست
[...]
خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ
این است علاج دل بیمار و دگر هیچ
هرچند که در کلبه ما دیده گشایی
عشق است رقم بر در و دیوار و دگر هیچ
هرچند ملک نامه اعمال مرا دید
[...]
شیخ است و خودآرایی بسیار و دگر هیچ
چون صبح، همین شانه و دستار و دگر هیچ
رهزن به تو تعلیم دهد شیوه ی تجرید
در دست همین رشته نگه دار و دگر هیچ
یوسف نه متاعی ست که او را بگذارند
[...]
ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ
قاصد برسان مژدهٔ دیدار و دگر هیچ
هر مشکلی از دولت عشقت شده آسان
دل مانده، همین عقدهٔ دشوار و دگر هیچ
ما از طمع وصل تو در عشق گذشتیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.