شمارهٔ ۶۶
دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ
دارم ز تو امید که از بعد وفاتم
آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ
بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل
خواهد دمد از تربت من خار و دگر هیچ
ای مرغ چگویم که بگوئیش غرض فهم
حسرت زده بنشین لب دیوار و دگر هیچ
در لوح وجود از همه نقشی که نگارند
بینم الف قامت دلدار و دگر هیچ
بلبل بچمن خوش دل و قمری بسر سرو
در هر دو جهان ما و غم یار و دگر هیچ
بیجاست مداوای طبیبان بچشانم
یک شربت از آن لعل شکر بار و دگر هیچ
مهر تو کجا وین دل چون ذره به تمثیل
تو یوسف و ما زال خریدار و دگر هیچ
پندی شنو از بنده و بر خور ز خداوند
هرگز دلی از خویش میازار و دگر هیچ
گر هست هوایت که خوری آب حیاتی
بر باد ده این پردهٔ پندار و دگر هیچ
اسرار اگر محرم اسرار نهانی
در کون و مکان یار ببین یار و دگر هیچ
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...