بر قامت تو شد راست دنیای کن فکانی
بر تارک تو زیبا است اکلیل من رآنی
از یکدمت نخستین جانبازی است برطین
چون زهرهٔ ریاحین از باده مهرگانی
هستی بر انبیا شه فرمانبرت که و مه
تاج تولی مع اللّه حق را تو نور ثانی
برتر نشست از املاک شاه سریر لولاک
آن شب که شد برافلاک از بزم ام هانی
شرع تو نسخ ادیان کرد آنچنان که ریزان
گردد ورق ز اغصان در صرصر خزانی
غیر هواش یکسر از سرفکن به آذر
اسرار خاک آن در به زاب زندگانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و مقام انسانی اشاره دارد و بر اهمیت و نورانی بودن وجود آنان تأکید میکند. بیانگر این است که وجود انسان باعث شکوفایی دنیا و الهامبخشی به دیگران است. همچنین به مقام نبوت و روشنایی الهی اشاره میشود و اینگونه توصیف میشود که شریعت او موجب تحولی در ادیان گذشته گردیده و حقیقی را آشکار کرده است. در نهایت، شعر بر اسرار زندگی و معنای آن تأکید دارد و آن را با زیباییهای طبیعی پیوند میزند.
هوش مصنوعی: بر تن تو، جهان زیبایی به خود گرفته است و زیبایی تو همچون یک تاج بر سرم میدرخشد.
هوش مصنوعی: از اولین لحظهای که در کنار تو هستم، به نوعی فداکاری و علاقهمندی به تو دارم. مانند تندی و لطافتی که گلهای معطر دارند، عشق من به تو نیز شیرین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: وجود تو، ای پیامبر، پیرو فرمان خداوند؛ تو همچون ماهی هستی که با نور الهی تو را روشن کردهاند و در واقع تو یکی از نورهای الهی هستی.
هوش مصنوعی: در شب جشن و شادی ام هانی، که در آن زمان، تخت و سلطنت شاهی به اوج خود رسیده بود، زیبایی و شکوهی فراتر از زمین و دنیای مادی نمایان شد.
هوش مصنوعی: دین تو آنچنان قوی و تأثیرگذار است که تمام ادیان قبلی را تحت تأثیر قرار داده و از بین برده است، بهگونهای که برگها در باد سرد پاییزی میریزند.
هوش مصنوعی: اگر غیر از عشق او را به سرزنش و نازیدن بپردازم، تمام رازهای خاک را نخواهم شناخت و زندگیام به زحمت خواهد گذشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.