گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

دل مستمند و حیران بهوای آب و دانه

زحرم سرای شاهی بخرابه کرده خانه

چکنم چه سربپوشم که بهر طرف نیوشم

نرسد بگوش هوشم بجز از لبت ترانه

بحصار دیدهٔ کل همه نقش اوست حاصل

بسواد اعظم دل نبود جز آن یگانه

همه بر در نیازش که چه در رسد زنازش

همگی ز سوز و سازش بسرود عاشقانه

سمن و چمن هزارش گل و لاله داغدارش

همه نغمه پرده دارش نی و بربط و چغانه

بود اربیان نیارم نگه امیدوارم

کشد ار زبان ندارم ز دل آتشم زبانه

بحریم خلوت یار نبود ره تو اسرار

اگر آرزوی دیدار بودت رو از میانه

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
اهلی شیرازی

تو به بزم عیش و نبود ره من در آن میانه

به چه حیله پیشت آیم چه سخن کنم بهانه

هوس فسانه یا رب شودت گهی که با من

بتو گویم از غم خود سخنی در آن فسانه

همه شب بخواب بینم بطواف کعبه خود را

[...]

بابافغانی

منمای سوار گردی به عنان تو روانه

نروم ز پیش راهت به جفای تازیانه

در خرگهت ندانم ز چه گشته ارغوانی

مگر آنکه دادخواهی زده سر بر آستانه

شب هجر بی‌تو وحشت بودم ز سایهٔ خود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه