گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

فغان که سخت به افسوس می رود ایام

نه جام باده به دور و نه دور چرخ به کام

نه غیر بر سر صلح و نه چرخ بر سر مهر

نه بخت تیره مساعد نه یار وحشی رام

ببرد از دلم آن زلف بی‌قرار قرار

ربود چشم دلارام او ز جان آرام

به عشوه هر سر مویت ز من دلی طلبد

به حیرتم که من این نیم دل دهم به کدام

هزار بار اگر بشکنی به سنگ پرم

من آن نیم که دمی بر پرم از آن لب بام

به پای خویش تو را صید پیش می‌آید

چه حاجت است که دیگر بگسترانی دام

به زیر تیغ تو اسرار کشته شد صد بار

به روی مرده چه شمشیر میکشی ز نیام

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

رودکی

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
کسایی

سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای

چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام

همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر

بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام

عنصری

امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام

بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام

بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز

امین ملت و ملت بدو گرفته نظام

سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند

[...]

فرخی سیستانی

بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام

بر من آمد وقت سپیده دم به سلام

درست گفتی کز عارضش بر آمده بود

گه فرو شدن تیره شب سپیده بام

ز عود هندی پوشیده بر بلور زره

[...]