افسردگانیم از باده کوشط
تا دروی افتیم غلتیم چون بط
غم لشگر انگیز دوران بلاخیز
کو جام و ساقی کو عود و بربط
آفاق دیدم انفس رسیدم
من ذایدانیه ما شفته قط
صدچون سروشش حلقه بگوشش
ناخوانده او لوح ننوشته او خط
جانان و جانم جان و روانم
نی بلکه اعلق نی بلکه اربط
جنات و انهار باوصل دلدار
آن غبن افحش وین ربح اغبط
اسرار جز نام فی وان دلارام
آغاز و انجام هم بلکه اوسط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.