گنجور

 
عسجدی

جان مرا غمت هدف حادثات کرد

تا عشق سوی من نظر التفات کرد

حال مرا و زلف پریشان خویش را

در راه عاشقی رقم مشکلات کرد

تا شاه خسروان سفر سومنات کرد

کردار خویش را علم معجزات کرد

آثار روشن ملکان گذشته را

نزدیک بخردان همه از مشکلات کرد

بزدود ز اهل کفر جهان را بر اهل دین

شکر و دعای خویشتن از واجبات کرد

محمود شهریار کریم آنکه ملک را

بنیاد بر محامد و بر مکرمات کرد

شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه

هر شاه را بلعب دگر شاهمات کرد

شاها تو از سکندر بیشی، بدانجهت

کو هر سفر که کرد بدیگر جهات کرد

عین الرضای ایزد جوئی تو در سفر

باز او سفر بجستن عین الحیات کرد

تو کارها به نیزه و تیر و کمان کنی

او کارها به حیله و کلک و دوات کرد