گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام

پیوند گیسوی تو شده جان خاص و عام

ذرات حامدند و تو محمود عالمی

زان در جهان محمد و احمد شدی بنام

چون در مقام قرب تو کس را نبود راه

جبریل هم ز پیش تو آرد بتو پیام

بهر کمال نورالهی نمود دور

آخر بنقطه تو شد این دایره تمام

زان انشقاق مه بجهان گشت معجزه

کو را بانشراح دلت نسبتی است تام

عکس رخ چو ماه تو و زلف شب مثال

در آینه جهان بنمودست صبح و شام

هستی تو خواجه دو جهان و همه جهان

از جان شدند همچو اسیری ترا غلام