ز خود فانی و در عین بقائیم
وجود جمله موجودات مائیم
بجانان زنده جاوید گشتیم
ازآن دم کز خودی کلی فنائیم
خدا را بین عیان در صورت ما
که ما قایم بهستی خدائیم
جهان از پرتو ما گشت روشن
که ما هم نور ارضیم و سمائیم
بما پیداست نقش جمله عالم
که ماآئینه گیتی نمائیم
طلسم گنج معنی صورت ماست
حقیقت ما نقاب کبریائیم
نقاب مائی ما گر برافتد
شود پیدا که ما بی ما شمائیم
جهان مرده هر دم زنده سازیم
که بحر رحمت بی منتهائیم
نه قطره بلکه بحر بی کرانیم
ز قید مائی ما چون جدائیم
بملک فقر و معنی پادشاهیم
بصورت گر فقیریم و گدائیم
جهان را پر ز خود بینیم آن دم
که از قید اسیری ما برآئیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نهان شد از گل زردی گلی سپید که ما
سپید جامه و از هر گنه مبرائیم
جواب داد که ما نیز چون تو بی گنهیم
چرا که جز نفسی در چمن نمیپائیم
بما زمانه چنان فرصتی نبخشوده است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.