تا که خورشید جمالت بجهان تابان گشت
از شعاعش همه ذرات مه تابان گشت
دل که در کوی غم عشق تو منزل سازد
بیقین خانه عیش و طربش ویران گشت
بار دیگر سرو سامان بجهان باز نیافت
جان که در عشق تو سرگشته و بی سامان گشت
جان بیمار ز دردت بدوائی نرسید
گرچه عمری بجهان در پی این درمان گشت
پرتو نور تجلی تو بر دل چو بتافت
جان و دل بین که ازآن دم بچه رو حیران گشت
از خیال خرد و صبر و سکون بیزارست
جان که او عاشق و شیدای رخ جانان گشت
در همه شهر شود شهره بناموس و بنام
هرکه در کوی ملامت پی این رندان گشت
گو مجو زاهد ماشیوه تقوی ز کسی
کو برندی و بمستی بجهان دستان گشت
نامرادی و غم عشق و ریاضات و سلوک
بر اسیری بهوای تو همه آسان گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.