ز کردار گرشاسب اندر جهان
یکی نامه بُد یادگار از مهان
پر از دانش و پند آموزگار
هم از راز چرخ و هم از روزگار
ز فرهنگ و نیرنگ و داد و ستم
ز خوبّی و زشتیّ و شادّی و غم
ز نخجیر و گردنفرازی و رزم
ز مهر دل وکین و شادی و بزم
که چون خوانی از هر دری اندکی
بسی دانش افزاید از هر یکی
ز رستم سخن چند خواهی شنود
گمانی که چون او به مردی نبود
اگر رزم گرشاسب یاد آوری
همه رزم رستم به باد آوری
همان بود رستم که دیو نژند
ببردش به ابر و به دریا فکند
سُته شد ز هومان به گرز گران
زدش دشتبانی به مازندران
زبون کردش اسپندیار دلیر
به کشتیش آورد سهراب زیر
سپهدار گرشاسب تا زنده بود
نه کردش زبون کس ، نه افکنده بود
به هند و به روم و به چین از نبرد
بکرد آنچه دستان و رستم نکرد
نه ببر و نه گرگ آمد از وی رها
نه شیر و نه دیو و نه نر اژدها
به جنگ ار سوار ار پیاده بدی
جهان از یلان دشت ساده بدی
سپردی به هنگام که مال میل
فکندی به کشتی و کوپال پیل
به شهنامه فردوسی نغزگوی
که از پیش گویندگان برد گوی
بسی یاد رزم یلان کرده بود
ازین داستان یاد ناورده بود
نهالی بُد این رُسته هم زان درخت
شده خشک و بی بار و پژمرده سخت
من اکنون ز طبعم بهار آورم
مراین شاخ نو را به بار آورم
به باد هنر گل کفانم بر اوی
ز ابر سخن دُر فشانم بر اوی
برش میوهٔ دانش آرم برون
کنم آفرین شهنشه فزون
بسازم یکی بوستان چون بهشت
که خندد ز خوشی چو اردیبهشت
گلش سربه سر درّ گویا بود
درخت و گیا مشک بویا بود
بتستانی آرایم از خوش سخن
که هرگز نگارش نگردد کهن
بتش از خردزاده و جان پاک
ز دانش سرشته نه از آب و خاک
ببافم یکی دیبهٔ شاهوار
ز معنیش رنگ و ز دانش نگار
ز جان آورم تار و پودش فراز
کنم خسروی را برو بر طراز
مرا جز سخن ساختن کار نیست
سخن هست لیکن خریدار نیست
ز رادان همی شاه ماندست و بس
خریدار از او بهترم نیست کس
که همواره من بنده را شاد داشت
سرم را زهم پیشگان بر فراشت
دبیر وی آورد زی من پیام
گزین دهخدا لولوی نیکنام
که گوید همی شاه فرهنگ جوی
به نام من این نامه را بازگوی
اگر زانکه فردوسی این را نگفت
تو با گفتهٔ خویش گردانش جفت
دو گویا چنین خواست تا شد ز طوس
چنان شد نگویی تو باشد فسوس
کنون گر سپهرم نسازد کمین
بگویم به فرمان شاهِ زمین
کز او نام را خوب کاری بود
ز من در جهان یادگاری بود
ز بهتر سخن نیست پاینده تر
وز او خوشتر و دل فزاینده تر
سخن همچو جان ز آن نگردد کهن
که فرزند جانست شیرین سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهی گرشاسب و ویژگیهای اوست که در قالب شعری زیبا بیان شده است. در آن به یادگاری که گرشاسب از خود بر جای گذاشته، اشاره میشود که شامل دانش، پند، مسائل مربوط به زندگی و شرایط روزگار است. از رستم و دیگر ابرمردان نیز سخن به میان آمده و сравفها و تفاوتهای آنان بررسی شده است. متن بر اهمیت ادبیات و سخن آفرینی تأکید میکند و به شخصیت فردوسی به عنوان گویندهای بزرگ اشاره میکند که با آثار خود یادگاری از خود به جای گذاشته است. در نهایت، به ارزش و ماندگاری سخن اشاره دارد که فراتر از زمان میرود و از روح و جان سخنسرا ناشی میشود.
هوش مصنوعی: در جهان نامهای از گرشاسب وجود داشت که یادگاری از بزرگانی بود.
هوش مصنوعی: معلم پر از علم و عبرت است و به خوبی از اسرار جهان و تحولات زمان آگاه است.
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوتها و متضادهای زندگی اشاره دارد، از جمله مفاهیم مانند نیک و بد، عدالت و ظلم، شادی و غم. به نوعی میتوان گفت که زندگی پر از تناقضها و پیچیدگیهاست که انسانها در تعامل با آنها قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: از شکار و هنر گردنفرازی و نبرد، به خاطر محبت و دشمنی، شادی و جشن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی مطالعه میکنی و از منابع مختلف چیزی یاد میگیری، درک و آگاهیات به تدریج بیشتر میشود. هر مطلب کوچک که از هر منبع بگری، به دانش تو اضافه میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از رستم صحبت کنی، چه قدر میتوانی دربارهاش بگویی؟ چون مردی مانند او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر یادآور شجاعت گرشاسب باشی، میتوانی تمام نبردهای رستم را از یاد ببری.
هوش مصنوعی: رستم همان شخصی بود که دیو نژند او را به آسمان برد و در دریا انداخت.
هوش مصنوعی: هومن به دلیل ضربهای سخت از یک گرز، به زمین افتاد و دشتبانان مازندران به سوی او آمدند.
هوش مصنوعی: اسپندیار، دلیر و شجاع، سهراب را در کشتن خود به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گرشاسب زنده بود، هیچکس جرات نداشت او را به زبان آورد و هیچچیزی علیه او مطرح نکرد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که فردی در نبردها و جنگها کارهایی را انجام داده که حتی دستان و رستم، که از پهلوانان معروف هستند، نتوانستهاند به این اندازه اقدام کنند. به نوعی اشاره به قدرت و شجاعت او دارد، که در سرزمینهای مختلف مانند هند، روم و چین، جنایاتی را مرتکب شده که نشاندهندهی عظمت و توانایی وی است.
هوش مصنوعی: هیچ یک از موجودات وحشی و خطرناک، از جمله ببر، گرگ، شیر، دیو یا اژدها، به کمک نیامدهاند و به نوعی در این شرایط هیچ نیروی قوی و تهدیدآمیز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در جنگ سوار یا پیاده باشی، جهان را از قهرمانان دشتهای ساده به دست میآوری.
هوش مصنوعی: در زمانی که پول و داراییات را به سرنوشت سپردی، همانند این است که آنها را در کشتی و بر روی دوش فیل گذاشتهای.
هوش مصنوعی: به داستانهای شاهنامه فردوسی که به زیبایی بیان شدهاند، اشاره میکند و میگوید که او از سخنگویان قبلی الهام گرفته و اثر خود را با نبوغ و هنر خاصی روایت کرده است.
هوش مصنوعی: او بارها از نبردهای دلیران یاد کرده بود، اما از داستان ناورا هیچ حرفی به میان نیاورده بود.
هوش مصنوعی: درختی که از یک نهال رشد کرده، اکنون خشک و بی بار و بسیار پژمرده شده است.
هوش مصنوعی: اکنون از طبیعت خود، تازگی و شکوفایی را به وجود میآورم و این شاخه نو را بارور میکنم.
هوش مصنوعی: من هنر و زیبایی خود را به او تقدیم میکنم و از سخنان گرانبها و دلنشین خود برایش میگویم.
هوش مصنوعی: من میوهٔ دانش را بیرون میآورم و به آن افتخار میکنم که برتر از هر شاهی است.
هوش مصنوعی: میخواهم باغی بسازم مانند بهشت که در آن همه چیز با شادی و خوشی رونق بگیرد، مثل زیباییهای فصل اردیبهشت.
هوش مصنوعی: گل مانند درّ و مروارید میدرخشد و درختان و گیاهان عطر و بویی مانند مشک دارند.
هوش مصنوعی: من برای بتهای خود از کلمات زیبا و دلنشین میسازم که هیچوقت قدیمی و فراموششده نمیشوند.
هوش مصنوعی: بت او از خرد و عقل شکل گرفته و روحش از دانش و آگاهی سرچشمه میگیرد، نه از ماده و خاک.
هوش مصنوعی: میخواهم پارچهای زیبا و باارزش بسازم که از عمق معنا و دانشی که در آن نهفته است، رنگ و نقش بگیرد.
هوش مصنوعی: من از جان خود ماسته و تار آن را بالا میبرم تا دین و عظمت او را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: من تنها به گفتن و سخن ورزی مشغولم، هر چند که کلام و حرف بسیاری وجود دارد، اما کسی نیست که به آن توجهی کند یا به آن نیاز داشته باشد.
هوش مصنوعی: از دانایان تنها شاه باقی مانده است و هیچ کسی بهتر از او نمیتواند خریدار باشد.
هوش مصنوعی: من همیشه شاد بودم، چرا که سرم را بالاتر از دیگران نگه میداشتم.
هوش مصنوعی: دبیر او پیامی از من آورد که نام نیک دهخدا را انتخاب کن.
هوش مصنوعی: کسی میگوید که شاه فرزانه و با فرهنگ، به خاطر من این پیام را دوباره بیان کن.
هوش مصنوعی: اگرچه فردوسی این موضوع را مطرح نکرده، اما تو میتوانی با کلمات خود آن را به هم پیوند بدهی.
هوش مصنوعی: اینجا به این اشاره شده که فردی از طوس، تغییر و تحولی در زندگیاش پیدا کرد، بهگونهای که هیچکس نمیتوانست حدس بزند که این تغییر ناشی از یک واقعه و تأثیر آن بر اوست.
هوش مصنوعی: اکنون اگر آسمان به من اجازه ندهد که پنهان شوم، به فرمان شاه زمین حرفی میزنم.
هوش مصنوعی: از او نام نیکی باقی مانده است، که از من در دنیا یادگاری به جا مانده است.
هوش مصنوعی: سخنی بهتر از این وجود ندارد که پایدارتر و دلنشینتر باشد.
هوش مصنوعی: سخن مانند جان هرگز کهنه نمیشود، چون کلام شیرین به مانند فرزند جان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.