دل به تدبیر بر آن زلف چو زنجیر افتاد
وای بر حالت دزدی که به شبگیر افتاد
دانه خال لب و دام سر زلف تو دید
شد پشیمان که در این دام چرا دیر افتاد
گاه و بیگاه ز بس آه کشیدم ز غمت
سینه آتشکده شد آه ز تأثیر افتاد
به نگاهی دل ویرانه چنان کرده خراب
که دگر کار دل از صورت تعمیر افتاد
عارفا بندگی پیر مغانت خوش باد
مس قلب تو چه شد در خور اکسیر افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل در اندیشهٔ آن زلف گرهگیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد
خواجه هی منع من از بادهپرستی تا کی
چه کند بنده که در پنجهٔ تقدیر افتاد
دامنش را ز پی شکوه گرفتم روزی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.