می از اندازه فزونش بده ای ساقی بزم
تا خراب افتد و ما دست به کاری بزنیم
شب اگر دست به گیسوی نگاری بزنیم
ره صد قافله دل در شب تاری بزنیم
سختها سست شود در گه همدستی ما
همه همدست اگر دست به کاری بزنیم
شیر گیریم و تهمتن تن و مرد افکن و مست
همتی تا که در این شرزه شکاری بزنیم
ز اول عمر چو اندر زد و خوردیم و دفاع
یک صبوحی ز پی دفع خماری بزنیم
محتسب تا نرسیده است ز دنبال بیا
ساغری با تو به یک گوشه کناری بزنیم
حاصل کشتهٔ درویش اگر داد به باد
هر که بر خرمنش از ناله شراری بزنیم
عارفا رشتهٔ تحت الحنک واعظ شهر
ظلم کردیم گر آن را به حماری بزنیم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.