گنجور

 
 
 
امیر معزی

شاها چو دلت در صف تدبیر آید

او را مدد از عالم تقدیر آید

تیغ تو جهان‌گرفت آری شک نیست

آن راکه تو برکشی جهانگیر آید

ظهیری سمرقندی

دل با غم تو گر بچخد زیر آید

زیرا چو تو دلبر به کفش دیر آید

مجد همگر

گر بر دلم از جور تو صد تیر آید

ممکن نه که در مهر تو تفسیر آید

با شیر در آمده ست مهرت به دلم

با جان برود هر آنچه با شیر آید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه