گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردی
خنک آنکس که زن خوب بمیرد او را
گفت ای خواجه زن خوب تو داری امروز
گفت خوبست اگر مرگ پذیرد او را
زن چرا شاید آن را که بری بر سر چاه
در چه اندازی و کس به که نگیرد او را
مارگیری را ماری ز سر سله بجست
گفت هل تا برود هرکه بگیرد او را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در گفتوگویی دربارهٔ زنان و مرگ، شخصی اشاره میکند که چه خوب است اگر زنی زیبا بمیرد. خواجه میگوید که او همسر خوبی دارد، اما اگر او بمیرد چه خوب خواهد بود. سپس به بحرانی اشاره میکند که زنی ممکن است به چاه بیفتد و هیچکس او را نگیرد. در انتها، به مسألهای از زندگی مارگیری اشاره میکند که ماری را از سر سله میگیرد و میگوید هر کسی باید برود و آن را بگیرد. این گفتگو نشاندهندهٔ اندیشههای عمیق و طنز آمیز در مورد زندگی و مرگ است.
هوش مصنوعی: روزی، یکی از دوستان با شخصی برجسته و محترم صحبت میکرد و گفت که چه خوشبخت است مردی که همسر خوبی دارد و اگر همسرش بمیرد، از درد و غم او ناراحت نخواهد بود.
هوش مصنوعی: یک نفر به دیگری میگوید که امروز همسر زیبایی داری. در جواب، میگوید خوب است، اما اگر او مرگ را بپذیرد.
هوش مصنوعی: چرا باید زنی که در کنار چاه است، چیزی را به سمت درون چاه بیندازد و کسی نباشد که او را نجات دهد یا به کمکش بیاید؟
هوش مصنوعی: یک مارگیر به دنبال ماری میگشت و گفت: "بروید تا هر کسی بتواند آن را بگیرد."
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.