بنازد جان اسکندر به سلطان جهان سنجر
که سلطان جهان سنجر شرف دارد بر اسکندر
به عمر خویش در عالم نکرد اسکندر رومی
چنین فتحی که کرد امسال سلطان جهان سنجر
معزالدین والدنیا خداوند خداوندان
شهنشاه مبارک رای ملک آرای دینپرور
جهانداری که در لشکر هزاران پهلوان دارد
به رزم اندر سکندر دل به بزم اندر فریدون فر
بدو چیزش همی امسال دولت تهنیت گوید
که هر دو در صفت هستند زیباتر ز یکدیگر
یکی آن است کاو بستد به غزنین تخت سلطانان
دگر آن است کاو بر تخت سلطانی نشست ایدر
ز مردی آنچه کرد امسال در غزنین و در کابل
نکرد اندر عجم رستم نکرد اندر عرب حیدر
هزیمتکرد شاهی را بهم بر زد سپاهی را
که حاکی بود از آنگیتی زکاخ ایرج و نوذر
سپاهی با شگفتیها و دستانهای گوناگون
ز نستوهی فزون از حد ز انبوهی فزون از مر
در او گرگان با دندان و دندانشان همه زوبین
در او شیران با چنگال و چنگال همه خنجر
همه همزاد اسب و زین همه همراز رزم و کین
همه آشوب ملک و دین همه بنیاد شور و شر
همه چون پشته شد صحرا زبس گردان شیر اوژن
همه چون کوه شد هامون ز بس پیلان کُه پیکر
دلیر و تند گُردانی به صورت تیره و ناخوش
دمان و مست پیلانی به هیکل هایل و مُنکَر
یکی چون موج دریا بود و بر بالای او کشتی
وزان کشتی همه دیوان رنگ آمیز مکر آور
یکی چون منجنیقی بود چوب او همه آهن
به جای سنگ او پران همه مرغان اندک پر
یکی چون طور سینا بود از او آویخته ثُعبان
درخشنده ز پشت او کف موسی پیغمبر
غبار اندر هوا چون ابر ویران تیر چون باران
درخشان تیغ چون برق و خروشان کوس چون تندر
به پشت ژنده پیلان بر نشسته ناوک اندازان
چو عفریتان آتش بار بر تلهای خاکستر
گهی روی زمین چون گنبد خَضرا شد از آهن
گهی از گرد چون روی زمین شد گنبد اَخضر
تو گفتی چرخ زیر آمد زمین از بر شد آن ساعت
اگرچه در همه وقتی زمین زیرست و چرخ از بر
کشیده خسرو عالم علم بر عالم کبری
که یارش سعد اکبر بود و پشتش خالق اکبر
امیران سپاه او عدو بندان خصم افکن
کمین سازان تیرانداز خفتان پوش جوشن در
هلاک محض خصمان را چو قوم نوح را طوفان
بلای صرف اعدا را چو قوم عاد را صرصر
به ناچخ بدسِگالان را کتف بشکسته و گردن
به خنجر ژنده پیلان را شکم بدریده و حنجر
به زخم تیرشان بر تن همی چون دام شد جوشن
به زخم گرزشان در سر همی چون جام شد مغفر
ز تیغ تیزشان پیلان زده در خون قوایم را
چو طارمهای نیل اندود در بیجاده گون عرعر
میان بسته به جنگ و کین دو لشکر بر در غزنین
از آن سو لشکر صفدار ازین سو لشکر صفدر
ز بخت آمد به یک ساعت ز چرخ آمد به یک لحظه
غنیمت بهر این لشکر هزیمت قِسم آن لشکر
به اندک مدتی بردند زین جانب وزان جانب
غنیمت تا به قسطنطین هزیمت تا به کالَنجَر
شه غزنین گریزان شد مصافش برگ ریزان شد
عدو افتان و خیزانشد به دشت و وادی و کُه در
ز بیم جان چنان جنبان شده دل در بر خصمان
که در دریا به گاه موج کشتیهای بیلنگر
همه زابلستان ناله همه هندوستان شیون
خروشان باب بر دختر غریوان بر پسر مادر
ز خسته کوه و صحرا را کنار آکنده و دامن
زکشته گرگ وکرکس را شکم پرگشته و ژاغر
چه برپشته چه بر هامون هزاران کشته افکنده
ز خونکشتگان رستهبه دی مه لالهٔ احمر
چو شد عاجز سپاه خصم چون کبکان و نخجیران
چو شد قادر سپاه شاه چون شاهین و شیر نر
همه پیرامن غزنین به یک ره بر هم افتاده
هر آن هندو کجا بودند در قنّوج و تانیسر
به شکل دَبّهٔ قیر و بهسان خیک پر قطران
همه زابل سر بیتن همهکابل تن بیسر
چو شد در آتش پیکار خونآلوده خنجرها
توگفتی ارغوان روید همی از برگ نیلوفر
شه عالم درست و شاد از آتش برون آمد
چنانکز آتش نمرود ابراهیم بن آزر
چهارم بطن داودی ز پنجم بطن محمودی
ولایت بستد و بگرفت گنج و ملک او یکسر
به دیگر پادشاه داد آنچه از یک پادشا بستد
چنین باشند شاهان جهانگیر سخاگستر
دی و بهمن ز سرما بقعهٔ غزنین چنان باشد
که گردد باد چون سوهان و گردد آب چون مرمر
هوا از ابر چون رایات عباسی سیه باشد
بود چون رایت مصری سپید از برف کوه و در
به اقبال شه عالم دو معنی را در آن بقعه
دی و بهمن به خوشی بود همچون مهر و شهریور
یکی تا شاه و لشکر را ز سرما رنج کم باشد
به دشت از برف و از باران نگردد رختهاشان تر
دگر تا اهل غزنین را ز شومی و جفاکاری
بود پالیزها بی بار و باشد کشتها بی بر
کجا لشکر کشد خسرو به ماه آذر و آبان
چو فروردین شود آبان و چون نیسان شود آذر
اگر خواهد به خشم و کینه از آب آتش افروزد
وگر خواهد به عفو و مهر آب انگیزد از آذر
ایا شاهی که همچون بندگان از مهر و از خدمت
سراندر چنبر فرمانت دارد چرخ چون چنبر
همه ناموس غزنین را به یک آهنگ بشکستی
شجاعت را میان بستی و نصرت را گشودی در
شهی کاو با رسولان تو بیعت کرد در غزنین
که با پیلان به درگاهت فرستد خدمتی درخور
همه دستانگری بود آن چو بیدا گشت راز او
خرد همداستان نبود چو باشد شاه دستانگر
چو قادر بود در نیکی نبایستی بدی کردن
ز بدبختی اگر بدکرد برد از تیغ تو کیفر
به دست خسرو دیگر سپردیگاه و تخت او
سپردی بارگاه او به پای بنده و چاکر
صد و سی ساله ملک و خانهٔ محمود بگرفتی
به نصرت کردن یزدان به یاری دادن اختر
چوگشتی چیره بر غزنین گشادی قلعههایی را
همه پر جامهٔ دیبا همه پر گوهر و پر زر
نهادند ای عجب محمود و فرزندان او گویی
ز بهر تو صد و سی سال زرّ و جامه و گوهر
برون زین هر سه حاصل شد تورا بسیار نعمتها
که نشناسد قیاس و حد او جز ایزد داور
چه زرینه چه سیمینه چه عطر و چه بلورینه
چه زین افزار و فرش و پیل و اسب و اشتر و استر
چو اندر مرو با بهرام شه پیمان چنان کردی
که بنشانیش در غزنین به تخت پادشاهی بر
موافق شد تو را توفیق تا پیمان بسر بردی
به تخت پادشاهی بر نهادی بر سرش افسر
زه ایسلطان نشان سلطان که اندر مشرق و مغرب
چو تو سلطان نشان سلطان نخواهد بود تا محشر
ملکسلطان و شاه آلبارسلان و جغری و طغرل
اگر قادر نگشتند از قضا بر فتح آن کشور
به فرهنگ و به هنگ تو دگر ساله چنان گردد
که فراشت بود فغفور و دربانت بود قیصر
ز شهر قیروان ملک تو باشد تا حد ماچین
ز مرز باخترعدل تو باشد تا حد خاور
وزیر تو همایون است بر تو گاه سلطانی
نباشد هیچ سلطانرا وزیری زین همایونتر
ز بهر حَلّ و عَقد ملک یزدان کرد جاویدان
قضا در تیغ تو مدغم قدر در کلک او مضمر
خداوندا جهاندارا ز فتح توست و مدح تو
ضمیر بنده پرگوهر زبان بنده برشکر
به شعر فتح غزنین بنده شایدگر سرافرازد
که شعر فتح غزنین را همی شاهانکنند ازبر
بود بیشک سزاوار چنان فتحی چنین شعری
که بر خوانند و بپسندند و بنویسند در دفتر
همیشه تا بود در رزم کوس و لشکر ورایت
همیشه تا بود در بزم رود و باده و ساغر
ز رزمت باد بر گردون رسیده نعرهٔ گُردان
ز بزمت باد برکیوان شده آواز خنیاگر
چو در مشرق به نامت خطبه و سکه مزین شد
مزین باد در مغرب ز نامت خطبه و منبر
تو هفت اقلیم را سلطان و هفت اختر تو را گفته
مبارک باد سلطانی بهسلطان معظم بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر مدحیتی درباره سلطان سنجر و دستیابیهای او به پیروزیهای بزرگ و فتح سرزمینهای مختلف است. شاعر بیان میکند که سلطان سنجر در مقایسه با اسکندر، دستاوردهای بیشتری داشته و به برتریهای او در جنگها و سیاست اشاره میکند. او به قدرت و شجاعت سپاه سنجر و موفقیتهای او در نبردها اشاره کرده و به طور خاص به پیروزیهای او در غزنین و کابل میپردازد.
این شعر توصیفاتی از عظمت جنگها، شجاعت سربازان، و نتیجههای درخشان این پیروزیها دارد، از جمله فتح قلعهها و گنجینههای غنی. همچنین، شاعر به چگونگی برخورد سلطان سنجر با مردم و دشمنان اشاره میکند و آن را با ویژگیهای پادشاهی شایسته نسبت میدهد.
در نهایت، شاعر به دعا و آرزوی موفقیتهای بیشتر برای سلطان سنجر پرداخته و او را ستایش میکند و تصریح میکند که کامیابیهای او سزاوار تمجید و مدح است.
هوش مصنوعی: جان اسکندر به خود می بالد که سلطان سنجر، سلطان بزرگ جهان، از او برتری دارد.
هوش مصنوعی: در طول زندگیاش، اسکندر رومی هیچگاه به اندازهای که امسال سلطان سنجر جهان را فتح کرد، پیروزی بهدست نیاورده است.
هوش مصنوعی: معزالدین، پدر دنیا، خداوند بزرگ، شاه خوشاندیشه و فرجامساز حکومت، به راستی که ملتی را به نیکی و دینپروری سوق میدهد.
هوش مصنوعی: شخصی که فرمانروایی او به اندازهای بزرگ است که در سپاهش هزاران قهرمان حضور دارند، برای جنگ به سکندر و برای جشن و شادی به فریدون دل میسپارد.
هوش مصنوعی: سال آینده، شانس و خوشبختی برای او آرزوی تبریک خواهد داشت، زیرا هر دو از نظر زیبایی وصفناپذیرتر از یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: یک نفر وجود دارد که تخت سلطانی را از غزنین گرفت و فرد دیگری است که بر آن تخت سلطنت نشسته است.
هوش مصنوعی: سال جاری در غزنین و کابل، مردی کارهایی انجام داد که حتی رستم در سرزمینهای عجم و علی در سرزمینهای عرب نیز نتوانستند انجام دهند.
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح نشان میدهد که یک پادشاه که به هزیمت و شکست دچار شده، با حمله و تضاد سپاهی مواجه شده است. این وضعیت حاکی از آن است که او از داستانهای تاریخی و افسانههای کهن مانند داستانهای ایرج و نوذر، پادشاهان باستانی ایران آگاه است و این وقایع را درک میکند.
هوش مصنوعی: یک سرباز با ویژگیها و تواناییهای مختلف، برتریهایی از خود نشان میدهد که فراتر از تواناییهای معمولی است و به طوری قابل توجه از دیگران متمایز میگردد.
هوش مصنوعی: در او گرگهایی با دندانهای تیز وجود دارند که مانند نیزه هستند، و در او شیرانی با چنگالهایی که همچون خنجر به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: همه چیز در دنیای جنگ و درگیری به هم مرتبط و مزدور است. اسب و زین، باعث تحرک و جنگ میشوند و در این راه، مشکلات و آشوبها به وجود میآید که اینها اساس هرج و مرج و بینظمی را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: همه جا به خاطر گردانیدن شیر اوژن، سرزمینها مثل پشتههای بلند شدهاند و به خاطر وجود فیلها، دشتها مثل کوهها به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: افراد شجاع و نترس، با چهرهای نگران و حالتی ناخوش به نظر میرسند، مانند غولهایی با بدنهای بزرگ و ظاهری هولناک.
هوش مصنوعی: شخصی به مانند موج دریا است و بر روی او کشتیای در حال حرکت است. این کشتی، با رنگهای زیبا و فریبندهاش، ظاهری جالب و حیرتانگیز دارد.
هوش مصنوعی: شخصی مانند منجنیق است که چوبش از آهن ساخته شده و به جای سنگ، پرندگانی را پرتاب میکند. در اینجا اشاره به قدرت و تأثیرگذاری اوست که با استفاده از چیزهای خاص و غیرمعمول میتواند مخلوقاتی را به دور پرتاب کند.
هوش مصنوعی: شخصی مانند کوه طور سینا است و از او، ماری درخشان آویزان است که به پشت او مربوط میشود، مانند کف دست موسی پیامبر.
هوش مصنوعی: غبار در هوا به شکل ابرهای تیرهای است که در حال خراب شدن هستند. تیرهایی چون باران درخشان و تیغهایی مانند برق میدرخشند و صدای کوس مانند صداهای رعد و برق است.
هوش مصنوعی: بر پشت فیلهای فرسوده نشستهاند و همچون دیوان آتش میریزند بر تودههای خاکستر.
هوش مصنوعی: گاه زمین مانند گنبد سبز و سرسبز میشود که از آهن ساخته شده است، و گاه از گرد و غبار بهگونهای در میآید که تبدیل به گنبدی سبز و زیبا میشود.
هوش مصنوعی: تو گفتی که وقتی چرخ زمان به زمین نزدیک میشود، زمین از زیر آن بیرون میآید. اما در حقیقت، همواره زمین زیر است و چرخ زمان بر آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاه بزرگ، علم و دانش را به اوج رساند و در این مسیر، یاورش سعد اکبر بود و پشتوانهاش نیز خداوند بزرگ.
هوش مصنوعی: بزرگان سپاه او دشمنان را در دام میاندازند و کمین میکنند. تیراندازان در حال آمادهباش هستند و کسانی که زره به تن دارند، در انتظار فرمان ایستادهاند.
هوش مصنوعی: یادآور میشود که دشمنان به کلی نابود خواهند شد، مانند قوم نوح که در طوفان هلاک شدند و عذاب قوم عاد که به وسیله تندبادی سخت به سرانجام رسید.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بدیهایی که بدسگالان انجام میدهند، کسانی که به آنها آسیب رسیده، با کتفهای شکسته و گردنهای زخمی، تحت فشار قرار میگیرند و دچار جراحتهای عمیق میشوند. این تصویر نشاندهندهی رنج و درد افرادی است که در برابر ستمها و رفتارهای ناپسند دچار مصیبت شدهاند.
هوش مصنوعی: زخم تیرهای دشمن بر تن مانند زرهای شده است و زخم ضربههای آنها بر سر مانند کاسهای محافظتی را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: از تیزی شمشیرهاشان، فیلها در خون افتادهاند و نیروهایمان مانند طارمهای رنگین در بیابان در حال افتادن هستند.
هوش مصنوعی: در جنگ و درگیری، دو دسته نیرو در دروازههای غزنین مقابل هم صفآرایی کردهاند. از سمت یک طرف، لشکر صفدار و از سمت دیگر نیز لشکر صفدار دیگری قرار دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر بخت و اقبال، ناگهان و در یک لحظه، فرصتی به دست آمد که برای این گروهی که شکست خوردهاند، مثل همان گروه از پیروزی است.
هوش مصنوعی: در مدت کوتاهی از این سمت و آن سمت غنیمتی به دست آوردند و به سمت قسطنطنیه شکست خوردند و به کالنجَر رفتند.
هوش مصنوعی: شاه غزنین از میدان نبرد فرار کرد و دشمنان در حال تسلیم و ناتوانی به زمین میافتادند و در حال حرکت و فرار به دشتها، درهها و کوهها پخش شدند.
هوش مصنوعی: دل از ترس جانش به شدت میلرزد و مانند کشتیهای بدون لنگر در دریا در زمان طوفان، متلاطم و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: همه در زابلستان آواز شیون سر میدهند و همه در هندوستان فریاد میزنند، در حالی که در برابر دختر غریوان و پسر مادر، صحنهای پر از اندوه و نابودی رقم خورده است.
هوش مصنوعی: از کوه و دشت خسته و پر از گل و گیاه، دامن طبیعت پر از جانوران مرده مثل گرگ و کرکس است که شکمهایشان پر شده و در حال استراحت هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصاویری از جنگ و کشت و کشتار اشاره شده است. شاعری به وضعیتی اشاره میکند که در آن، چه بر دشتها و چه بر زمینهای وسیع، تعداد زیادی از کشتهها به افتادهاند. این تصویرسازی نشاندهندهٔ اثرات سنگین جنگ بر طبیعت و انسانهاست. همچنین به گلهای قرمز لاله که نمادی از خون و از دست رفتن زندگیهاست، اشاره میشود. به طور کلی، شاعر از شدت و تلخی جنگ و پیامدهای آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه دشمن ناتوان و ضعیف شود، به مانند کبکها و حیوانات وحشی میشود. اما زمانی که سپاه شاه قوی و توانا گردد، شبیه شاهین و شیر نر خواهد شد.
هوش مصنوعی: همه افرادی که در غزنین زندگی میکردند، در یک مسیر و سمت به سمت هم حرکت کردهاند. این سؤال پیش میآید که هندوها کجا بودند وقتی که در قنوج و تانیسر بودند؟
هوش مصنوعی: این دو بیت به تصویر کشیدن وضعیتی است که در آن، دو شهر زابل و کابل به نمادهایی از جدایی و مشکلات اجتماعی تبدیل شدهاند. در اینجا، زابل به شکل چیزی شبیه به دبهای از قیر یا خیکی پر از قطران توصیف شده است، که نشان دهنده سنگینی و تاریکی است. این توصیف به شکل نمادین به بیان حال و روز مردم این منطقه میپردازد که بیسر و بیتن هستند، یعنی از هویت و وجود خود بیبهرهاند. به طور کلی، این شعر به نکوهش وضعیت ناهنجار اجتماعی و فرهنگی و اثرات منفی آن بر مردم اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی در آتش جنگ، خنجرها به خون آغشته شدند، تو گفتی که آیا ارغوان از برگ نیلوفر میروید؟
هوش مصنوعی: پادشاهی که عالمانه و شاد زندگی میکرد، از آتش نجات یافت، درست مانند ابراهیم که از آتش نمرود بیرون آمد.
هوش مصنوعی: در چهارمین جنبه از وجود داود، ریاست و فرمانروایی به پنجمین جنبه از وجود محمود تعلق گرفت و او تمام گنج و سلطنت را از آن خود کرد.
هوش مصنوعی: به دیگران، پادشاه چیزی را که از یک پادشاه گرفته شده است، بخشید. اینگونه است که شاهان بزرگ و جهانگستر سخاوتمند هستند.
هوش مصنوعی: در دی و بهمن، سرما باعث میشود که بقعهٔ غزنین چنان شود که باد مانند سوهان شود و آب مانند مرمر سخت و یخزده گردد.
هوش مصنوعی: هوا وقتی ابرها مانند پرچمهای سیاه عباسی باشند، تاریک خواهد شد. ولی وقتی ابرها سفید مانند پرچم مصری باشند، روشنایی برف کوهها در فضا محسوس خواهد بود.
هوش مصنوعی: در زمان خوشاقبالی و خوششانسی، در آن مکان مشخص، دو ماه دی و بهمن به زیبایی و سرسبزی شبیهند به روزهای آفتابی و دلپذیر مهر و شهریور.
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند به گونهای عمل کند که شاه و سپاه در سرما رنج کمتر ببرند، در آن صورت در دشت نه برف و باران میتواند لباسهایشان را خیس کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم غزنین تحت تأثیر بدی و بیرحمی هستند، مزارع درختان بار نخواهند داد و کشتها بیثمر خواهند ماند.
هوش مصنوعی: خسرو در کدام مکان میتواند لشکر بکشد زمانی که آذر و آبان به فروردین تبدیل شوند و آذر به نیسان تغییر کند؟
هوش مصنوعی: هر کس میتواند با خشم و کینه باعث ناراحتی و آتشافروزی شود، یا با لطف و بخشش احساسات خوب و مثبت را بیدار کند.
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی که به مانند بندگان، به عشق و خدمت در چنگال فرمانت گرفتار است، آیا چرخ (زمان) مانند چنگال است؟
هوش مصنوعی: اگر تمام زنان غزنین را به یکباره از بین ببری، شجاعت را در دل خود محصور کرده و پیروزی را برای خود فراهم کردهای.
هوش مصنوعی: شاهی که در غزنین با پیامبران تو عهد و پیمان بست، تصمیم دارد که با فیلها به سوی تو خدماتی شایسته ارسال کند.
هوش مصنوعی: همه توانمندیها و مهارتها در دست کسی است که با حکمت و درایت عمل میکند. وقتی که او همچون بید به جانب خداوند میگراید، رازهایش درک نمیشود. اما اگر شاهی بزرگ و توانا در میان باشد، همگان درک میکنند و همداستان میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که توانایی انجام کارهای خوب را داری، نباید به خاطر بدبختی، کار بدی انجام دهی. اگر کار بدی کنی، عاقبت بدی از تو خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: خسرو دیگر، تاج و تختش را به تو سپرد و سلطنتش را به پای بنده و خدمتگزارش گذاشت.
هوش مصنوعی: ملک و خانهٔ محمود به مدت صد و سی سال به وسیلهٔ یاری خداوند و کمک ستارهها در اختیار او قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که بر غزنین پیروز شدی، قلعههایی را گشادی که همه به لباسهای نرم و زرق و برق آراسته بودند و پر از جواهرات و طلا بودند.
هوش مصنوعی: عجب است که محمود و فرزندانش بهخاطر تو، در مدت صد و سی سال، ثروت و لباس و جواهر جمع کردهاند.
هوش مصنوعی: این دنیا به تو نعمتهای زیادی داده است که هیچ معیاری نمیتواند آنها را بسنجد، جز خداوندی که داوری عادل است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف اشیاء و متعلقات قیمتی و زینتی میپردازد، از جمله طلا، نقره، عطر، شیشه، زینتهای مخصوص، فرش، و حیوانات مختلفی مانند فیل، اسب، شتر و الاغ. به طور کلی، این متن به غنای زندگی و زیباییهای ظاهری اشاره دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که با بهرام شاه در مرو پیمان بستی، تصمیم گرفتی او را بر تخت سلطنت در غزنین بنشانی.
هوش مصنوعی: خداوند به تو یاری و توفیق داد تا به خوبی عهد و پیمانی را که بسته بودی به پایان برسانی و بر تخت پادشاهی نشستی و تاجی بر سر گذاشتی.
هوش مصنوعی: سلطان واقعی درخشش و عظمت خود را در تمام نقاط زمین نشان میدهد، به طوری که تا روز قیامت هیچ کس مانند او نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر ملکسلطان و شاهان بزرگ مانند آلبارسلان و جغری و طغرل نتوانستند بهخاطر سرنوشت و تقدیر بر آن کشور پیروز شوند، پس چه کسی میتواند؟
هوش مصنوعی: در آینده، فرهنگ و زمانه تو به گونهای خواهد بود که ارزش و بزرگیات مانند فغفور و مقام و جایگاهت همانند قیصر خواهد بود.
هوش مصنوعی: از شهر قیروان قلمرو تو تا مرز ماچین است و از مرز باختر، عدل و انصاف تو گسترش یافته تا شرق.
هوش مصنوعی: وزیر تو فردی برجسته و با احترام است، و در زمانهایی که تو سلطنت نمیکنی، هیچ وزیری به اندازه او بزرگ و ارجمند نیست.
هوش مصنوعی: برای برقراری و برهم زدن امور، خداوند تقدیر جاویدان را در وجود تو نهفته است و سرنوشت در قلم او مستتر است.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که جهان را اداره میکنی، پیروزیها از آن توست و ستایش تو به خاطر این کامیابیها در دل بندهای که دارای ارزش است، به خوبی و زبانی شکرگزار جاری میشود.
هوش مصنوعی: شاید من بتوانم با شعر فتح غزنین سرافراز شوم، زیرا شاهان نیز این شعر را از حفظ میخوانند.
هوش مصنوعی: به وضوح شایسته است که چنین پیروزیای شعرهایی مانند این را به همراه داشته باشد که مورد توجه خوانندگان قرار گیرد و در دفترها نوشته شود.
هوش مصنوعی: در هر زمان که جنگ و نبرد برپا باشد، باید با نیرویی قوی و آماده در میدان حضور داشت. در عین حال، در زمانهایی که خوشی و جشن برقرار است، باید از لذتها و شادابیها بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: از قدرت توفان، بلندیهای آسمان به صدا درآمده و نعرهٔ گرد و غبار به گوش میرسد. از برکت و شکوه تو، در آسمان هم صدای ساز و آواز هنرمندان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که در شرق، نام تو بر خطبه و سکهها نقش بسته و زینت شده است، امیدوارم در غرب نیز نامت مظهر زینت بر خطبه و منبر باشد.
هوش مصنوعی: تو بر هفت سرزمین فرمانروایی و ستارههای هفتگانه به تو تبریک میگویند که سلطنتت بر سلطان بزرگ مبارک باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.