گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

سودای تو آتش دلم افزون کرد

نادیدن رویت آب چشمم خون کرد

هر در که لبت در صدف گوشم ریخت

هجران توام ز دیدگان بیرون کرد

کمال‌الدین اسماعیل

امسال بهار رسم دیگر گون کرد

مستخر جیش باد صبا بین چون کرد

بر شاخ شکوفه را کشید اندر چوب

تا هر درمی که داشت زو بیرون کرد

مجد همگر

سودای تو آتش دلم افزون کرد

نادیدن رویت آب چشمم خون کرد

هر در که لبت در صدف گوشم ریخت

هجران توام ز دیدگان بیرون کرد

سام میرزا صفوی

آن گل که دل اهل وفا را خون کرد

خون کرد چنانکه کس نداند چون کرد

سر پنجه بخون عاشقان گلگون کرد

چون شاخ گلی که غنچه ها بیرون کرد

حزین لاهیجی

عشق تو سواد دیده را جیحون کرد

رشک تو دل از سینهٔ ما بیرون کرد

در وصل کنیم یاد ایام فراق

اندیشهٔ حرمان، دل ما را خون کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه