ماییم که در دیر خرابات مقیمیم
دیرینه دیریم و ز رندان قدیمیم
خلق کرم پیر مغان دام ره ماست
حقا که سگ و بنده آن خلق کریمیم
ای یوسف جان چشم همه بر گل وصلت
ماییم که از باغ تو قانع به نسیمیم
ترسا بچگان با همه علم و هنر ما
با ما ننشینند که ما بی زر و سیمیم
نقد دو جهان داو تو کردیم چو اهلی
ما همچو حریفان نه زبون طبع و لییمیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و longing خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که در سفر به سوی معشوق، نباید آنقدر در جستجوی او بیتاب و بیصبری شود که چون غبار پراکنده گردد. او با صبر و طاقت به دنبال دیدار معشوق است و میخواهد از غیرتی که او را رنج میدهد، رهایی یابد. همچنین به تصویر شمعی میپردازد که با سوختن نور میدهد و در اینجا به عشق و فداکاری در راه معشوق اشاره دارد. شاعر در نهایت میگوید که بهتر است در عشق از دست دادن عزت نفس نکند و مانند سگی که به دنبال لقمه است، ذلیل نشود.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که در میخانه و محلی خراب مشغولیم و همیشه در اینجا بودهایم و از رندان و اهل میخانه کهن و قدیمی هستیم.
هوش مصنوعی: مردم خوب و سخاوتمند، پیران مغان، همواره در مسیر ما هستند. حقیقت این است که ما همچون سگ و خدمتگزار، در خدمت آن افراد با کرامت هستیم.
هوش مصنوعی: ای یوسف جان، همه ما چشم انتظار وصل تو هستیم و فقط با نسیم عطر گلی که از باغ تو به ما میرسد، راضی هستیم.
هوش مصنوعی: ترساها و بچههای آنها، با وجود همهی دانش و هنری که دارند، نمیتوانند با ما بنشینند؛ زیرا ما بدون پول و ثروت هستیم.
هوش مصنوعی: ما دو جهان را به حراج گذاشتیم و به تو تقدیم کردیم، اما ما مانند حریفان نه از نظر سخن و نه از نظر طبع، دچار ضعف نیستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.