آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم
جان دهم یا بامید تو بمانم چکنم
بی لبت بر دل خود خنجر چون آب زدم
گر بدین آتش دل را ننشانم چکنم
رخ چرا تا بد از افغان من خسته طبیب
گر باو درد دل خود نرسان چکنم
شربت صبر اگر چاره بیمار دل است
من که صبر از لب شیرین نتوانم چکنم
منم و جان خرابم ز غم او اهلی
وان هم اندر قدمش گر نفشانم چکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و شوریدگی شاعر است. او به دلیل عشقش به معشوق، دچار آشفتگی و بیتابی شده و احساس میکند که توان و صبرش به پایان رسیده است. شاعر در عین حال، نمیخواهد احساساتش را علنی کند و از بیان آن میهراسد. او خود را در مقامی پایینتر از معشوق میبیند و حتی از اینکه نامش در کنار او ذکر شود، شرمسار است. عشق او به معشوق همچون آتش زبانه میکشد و او امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد، ولی از طرفی نگران است که آیا این شادی به او خواهد رسید یا خیر.
هوش مصنوعی: من به قدری از دوری تو دلم پر درد شده که نمیدانم چه کار کنم؛ آیا باید جان خود را بدهم یا با امید تو به زندگی ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: دلم را با نبودنت و یاد تو جریحهدار کردهام، مانند آبی که با خنجر بر دل میزنند. اگر نتوانم این آتش درون را خاموش کنم، چه کار میتوانم بکنم؟
هوش مصنوعی: چرا تو به خاطر غم من بیحوصلهای؟ اگر نتوانم به پزشک خود از درد دل بگویم، چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: اگر شربت صبر دارویی برای روح بیمار است، من نمیتوانم از لب شیرین عشق دوری گزینم و صبر کنم.
هوش مصنوعی: من تنها هستم و جانم به خاطر غم او خراب شده است. اگر او یاری کند یا در کنار من باشد، چه بهتر، و اگر او را رها کنم، چه کاری از دستم برمیآید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.