نوروزی ازین ما بفراغی ننشستیم
با لاله رخی گوشه باغی ننشستیم
مردیم بتاریکی و تنهایی هجران
یکشب به مهی پیش چراغی ننشستیم
ما سوختگان را چه فتادست که هرگز
بی دود دل و آتش داغی ننشستیم
ماییم درین صیدگه از غایت دوری
آن کشته که در وصله زاغی ننشستیم
اهلی بشکن لاله صفت ساغر و برخیز
خوش کاین همه در بند ایاغی ننشستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به درد و رنج ناشی از جدایی و عشق ناکام گوینده اشاره دارد. او درگیر احساسات شدید است و نمیداند که باید چه اقدامی انجام دهد؛ آیا باید جان دهد یا با امید به معشوق باقی بماند. درد دلش را با توصیف خنجر زدن بر دل خود به تصویر میکشد و میگوید که نمیتواند بدون لبهای معشوقش تحمل کند. همچنین به بیفایدگی صبر اشاره میکند و بیان میکند که عشق و غم او جانش را در تنگنا قرار داده و اگر نتواند این غم را فراموش کند، چه باید بکند. در نهایت، او در تأملی عمیق از عشق و افسوسش، حس میکند که هیچ راهی جز تسلیم به این درد ندارد.
هوش مصنوعی: ما در ایام نوروز نتوانستیم به آرامش بنشینیم و با چهرهای گلگون در گوشهای از باغ استراحت کنیم.
هوش مصنوعی: ما در تاریکی و تنهایی جدایی جان سپردیم، اما حتی یک شب هم در روشنی ماه کنار چراغی ننشستیم.
هوش مصنوعی: ما دلدادگان در آتش عشق سوختهایم و هیچگاه بدون غم و رنج نمیتوانیم زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: ما در این مکان دور از دسترسی به شکار هستیم، آن چیزی که به دام افتاده و به دست ما نرسیده، همان چیزی است که هرگز در کنار زاغ نایستادهایم.
هوش مصنوعی: همیشه مواقعی وجود دارد که باید از زنجیرهای محدودکننده خود آزاد شویم. بیدلیل وقت را تلف نکن، به جای نشستن و فکر کردن به مشکلات، برخیز و عمل کن. زندگی کوتاه است و نباید به خاطر ترس یا تردید در جا بزنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.