سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مسوز
بیش ازین از حسرت شمع رخ خویشم مسوز
خنده بر حالم مکن وز لب نمک بر من مپاش
گر نبخشی مرهمی باری دل ریشم مسوز
چون نگردی آشنا بیگانه وارم هم مران
بیش از این از طعنه بیگانه و خویشم مسوز
گر در آن اندیشه یی کز حسرتم سوزی چو شمع
لطف کن پیش رقیبان بد اندیشم مسوز
گر بجرم عشق چون اهلی سزای آتشم
خود بسوز، از جور این چرخ ستم کیشم مسوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.