فریاد که یار میرود باز
جانم ز فرار میرود باز
هرکس که نباخت سر به کویش
آنجا به چه کار میرود باز
تنها نه رقیب شد به نخجیر
بیسگ به شکار میرود باز
سر پیش سگش نکرد کاری
کار از دل زار میرود باز
گل پیش بتان به خیرهچشمی
میآید و خار میرود باز
جان رفت به باد و خاک تن ماند
آن هم به غبار میرود باز
اهلی ز درش به مرگ دشمن
ماتمزدهوار میرود باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.