در عین عتاب از بر ما میگذری باز
طوری عجب امروز بما مینگری باز
من بنده لطفت که بخشمم چه فروشی
یک خنده وز دو جهانم بخری باز
چون آینه با همنفسان روی برویی
وه کز نفس سوختگان بیخبری باز
ای مرغ بهشتی که بما انس گرفتی
از طعن حسودان ز کف ما نپری باز
آه از تو پریزداه که گر میروی از چشم
تا من مژه برهم زده ام در نظری باز
اهلی بخرابات مغان هرچه ببازی
گر صبر کنی هم ز خرابات بری باز
در گلشن وصل تو چه کم گردد اگر من
جان تازه کنم همچو نسیم سحری باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردناک عاشقانه میپردازد. شاعر از ناتوانی دلش در آرامش و رنجهای خلقی خود سخن میگوید. با وجود غم و آتش درونش، دلش به عشق مذکور هنوز خوشحال است.
شاعر توصیف میکند که اشکها و خون دلش چهرهاش را تغییر نداده است و دلسردی او از معشوق همچنان ادامه دارد. او به تضاد بین روز و شب اشاره میکند و بیان میکند که وجود معشوق روز را به شبه تبدیل کرده است.
در آخر، شاعر به سختیها و رنجهای ناشی از عشق اشاره میکند که به هرحال بر او باقی ماندهاند و از عشق غیرممکن خود شکایت دارد. او به زیباییهای طبیعت و نمادهای آن نیز اشاره میکند که با این حال، همچنان دلش شیدا و خسته است.
هوش مصنوعی: در حالی که با قهر و خشم از کنار ما عبور میکنی، باز هم نگاه عجیبی به ما میکنی.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر لطف تو هستم و اگر خندهای به من ببخشی، چه ارزشی دارد. با آن یک خنده، میتوانی دو دنیای مرا خریداری کنی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند آینهای که در برابر دیگران قرار میگیرد، همراه با همنسلان خود درخشانی و زیبایی را نشان میدهی. اما از طرفی، تو از حال و روز کسانی که در غم و سوختگی به سر میبرند، بیخبر هستی و unaware هستی.
هوش مصنوعی: ای پرنده بهشتی که با ما ارتباط دوستی پیدا کردی، از انتقادهای حسودان خودت را دور نکن و از ما جدا نشو.
هوش مصنوعی: ای کاش از دوری تو نمینالم، چون هر وقت که تو میروی، من آنقدر در فکر تو هستم که حتی پلک نمیزنم و در یک نظر به یاد تو هستم.
هوش مصنوعی: به هر مکان و جمعی که میروی، اگر در زندگیات صبر و حوصله داشته باشی، میتوانی از مشکلات و دشواریها رهایی پیدا کنی و دوباره به آرامش برگردی.
هوش مصنوعی: در باغ وصالت، چه اهمیتی دارد اگر من مانند نسیم سحرگاهی جان تازهای بگیرم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید من امروز به شکل دگری باز
می خورده نهان گرم ز ما میگذری باز
افروخته رخسار و جبین کرده عرقناک
از حال دل تشنهلبان بیخبری باز
دانم چه نظرهاست در آن دم که به شوخی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.