بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جانان بر
سلیمان گر نمی آری مرا سوی سلیمان بر
کجایی ای خضر کز لطف دست تشنگان گیری
مرا چون ماهی لب تشنه سوی آب حیوان بر
چو بلبل در قفس بی او دلم تا کی طپد در تن
سگانش را بپرس از من سلامی هم بیاران بر
عنان شهسوار خود دلا از دست چون دادی
کنون دست از غمش چندانکه بتوانی به دندان بر
چو هرکس گوی وصلی زد تو هم دستی برآر ایدل
بچوگان دعا این گوی دولت را ز میدان بر
محبت نیست پایانش بغیر از جان فدا کردن
اگر اهل دلی اهلی محبت را بپایان بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه شد گاه از زبان خامه نام این پریشان بر
بر آر از پستی گمنامی و بر صدر عنوان بر
ز بوی وصل روح کشتگان را شاد کن گاهی
ز نقش پای خود گل بر سر خاک شهیدان بر
چرا بیهوده میکوبی در هر باغ و بستان را
[...]
به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر
نوید قطرهای بر تشنهای از آب حیوان بر
به وصلت کردهام خو از پی قتلم مکش خنجر
اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر
صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.