از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر
ناگهان روی ترا بینم پشیمان دگر
تا دل آزاده در زنجیر زلفت بسته ام
با خود از دیوانگی دست و گریبانم دگر
خاطر از نظاره ات صد سال اگر جمع آورم
یک نظر کز دیده ام رفتی پریشانم دگر
گر دلم داری نگه دوری نباشد زانکه من
دل بشرط آن ترا دادم که نستان دگر
منکه عمری میگشودم عقده از کار کسان
حالیا اهلی بحال خویش حیرانم دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تغییراتی در روابط بین افراد میپردازد. شاعری از دوری و جدایی صحبت میکند و به یادآوری وفا و محبت در گذشته میپردازد. او به این نتیجه میرسد که دیگر نمیتوان به گذشتهها بازگشت و روابط به شدت تغییر کرده است. همچنین، شاعر به ناامیدی و حسرت اشاره میکند و از ناتوانی در تغییر وضعیت فعلی ابراز ناراحتی میکند. در نهایت، او از احساس خستگی و بیتفاوتی نسبت به اوضاع کنونی سخن میگوید و نشان میدهد که دیگر تمایلی به ادامه این نوع روابط ندارد.
هوش مصنوعی: از محبوبان دل خود را دور میکنم و میگویم که دیگر مسلمان شدهام، اما ناگهان که روی تو را میبینم، پشیمان میشوم.
هوش مصنوعی: دل آزاد خود را به زنجیر زلف تو گره زدهام و اکنون از دیوانگی، درگیر و دستوپنجه نرم میکنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به یاد تو و نگاهت فکر کنم، باید صد سال بدوم تا خاطراتم را جمع کنم. اما تنها یک نگاه از تو کافی است تا تمام آن تلاشها و یادها را به هم بریزد و مرا دچار پریشانی کند.
هوش مصنوعی: اگر تو را در دل دارم، نباید دوری بین ما وجود داشته باشد، زیرا من قلبم را با این شرط به تو دادم که دیگر آن را پس نگیری.
هوش مصنوعی: من که سالها در مورد مشکلات و گرفتاریهای دیگران صحبت میکردم، حالا خودم در وضعیت عجیبی قرار گرفتهام و به حال خودم گیج و سردرگم هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.