صبوری از غمت ایشوخ بیوفا تاچند
غم تو تا کی و صبر و شکیب ما تا چند
تو بیوفا چو پشیمان نمی شوی از جور
اگر وفا نکنی با کسی جفا تا چند
بلای هجر تو ما را بکشت و چون نکشد
تحمل ستم و طاقت بلا تا چند
امید مرهم راحت چو نیست از وصلت
دل از جراحت هجر تو مبتلا تا چند
صبا به گلشن کویت چراست هر نفسی
غبار خاطر اهل دل از صبا تا چند
به دور گل همه اهلی ز عیش در جوشند
تو همچو بلبل محروم بینوا تا چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.