یار از سر کوچه چو مه برآمد
هر گوشه هزار وه برآمد
برخاست قیامتی که در صبح
ماه شب چارده برآمد
سرمست به خانقه گذر کرد
فریاد ز خانقه برآمد
مقصودم از او هلاک خود بود
مقصود بیک نگه برآمد
یعقوب صفت بسوخت اهلی
تا یوسف او زچه برآمد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
یار از سر کوچه چو مه برآمد
هر گوشه هزار وه برآمد
برخاست قیامتی که در صبح
ماه شب چارده برآمد
سرمست به خانقه گذر کرد
فریاد ز خانقه برآمد
مقصودم از او هلاک خود بود
مقصود بیک نگه برآمد
یعقوب صفت بسوخت اهلی
تا یوسف او زچه برآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به توصیف ورود یاری میپردازد که از سر کوچه مثل ماه درخشان و زیبا به نظر میرسد. به احساس شادی و هیجان در دل مردم اشاره میکند و از قیامتی که در صبح با آمدن ماه شب چهاردهم شکل میگیرد، سخن میگوید. شاعر با مستی از خانقه عبور میکند و صدای شادی از آنجا بلند میشود. او در دلش آرزوی هلاکت خود را به وسیله نگاه یار دارد و در پایان به داستان یعقوب و یوسف اشاره میکند و از سوختن یعقوب به خاطر جداییاش از یوسف یاد میکند.
هوش مصنوعی: دوست از ابتدای کوچه همچون ماه درخشید و در هر طرف صدای شگفتی و تحسین به گوش رسید.
هوش مصنوعی: طلوع یک صبح دگر، همانند قیامتی بزرگ، در هنگام شکوفایی و روشنی، همچون شب چهارده، آغاز شده است.
هوش مصنوعی: در حالتی شاد و سرمست از کنار خانقاه عبور کرد و صدای بلند و شوقآور از خانقاه به گوش رسید.
هوش مصنوعی: من هدفم از او نابودی خودم بود، اما به یک نگاه او همه چیز تغییر کرد.
هوش مصنوعی: یعقوب به شدت سوز و گداز داشت و بیتابی میکرد تا بداند یوسفش از چه بابت به این حال و روز افتاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون مهر نشست و مه برآمد
تاراج شب سیه برآمد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.