کی سگت از استخوان من شکار من شود
قرعه یی می افکنم گر بخت یار من شود
خاک من ای گریه از راه سگان او بشوی
ورنه دامن گیر آن پاکان غبار من شود
من گنه کارم ندارم چشم رحمت از فلک
گر شود کاری ز چشم اشکبار من شود
گرچه کس بر روزگار من ندارد رحمتی
کس نمیخواهم بروز و روزگار من شود
غم مخور اهلی که این آتش نماند زیر خاک
عاقبت سوز درون شمع مزار من شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.