دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گفتی
بدو فرهاد دادی جان شیرین تا سخن گفتی
چه دشنام کسی گوید من نومید میگویم
چه بودی گر من آنکس بودمی تا این به من گفتی
چه وصف غنچه گویم با وجود آن دهان کو را
اگر بودی زبانی وصف آن شیرین دهن گفتی
ز رشگ او دریدی جامه و گفتی ز شوقست این
اگر با گل حدیث حسن آنمرغ چمن گفتی
ندارد آن زبان اهلی که گوید حال خود پیشش
چه بودی دوستی حال از زبان خویشتن گفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زیبایی و جذابیت دلربای محبوبی است که شاعر به او عشق ورزیده است. شاعر به صحنهای از طبیعت اشاره کرده و میگوید که مانند گلی که در عرق میافتد، زیبایی محبوبش هم در دل او تجلی مییابد. او از احساسات و آلام ناشی از عشق خود سخن میگوید و میخواهد با می و شراب غمهایش را فراموش کند. در نهایت، شاعر از محبوب خود میخواهد که به او توجه کند و تنهاییاش را درک کند.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای با کسی که سخنش شیرین است، صحبت کنی، مثل آن است که دل فرهاد را به او بخشیدهای؛ زیرا آنجا که کلام زیبا و دلنشین است، جان و دل آدمی به عشق و زندگی باز میگردد.
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به من ناسزا بگوید و مرا ناامید کند، من پاسخ میدهم که اگر من جای او بودم، هیچگاه چنین حرفی به من نمیزد.
هوش مصنوعی: میتوانم بگویم که چقدر دشوار است توصیف زیبایی یک غنچه زمانی که نمیتوانم دهان او را ببینم؛ اگر او زبانی داشت، قطعاً میتوانست وصف شیرینی خود را بیان کند.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت او، خود را به زحمت انداختی و با خود گفتی که این کار به خاطر عشق است. اگر با گل صحبت از زیبایی آن پرنده باغ میکردی، چه میشد؟
هوش مصنوعی: آن زبانی که از سر دوستی حال خود را بیان کند، زبان عادی نیست و نمیتواند واقعیات درونیاش را به درستی بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.