دمی گر صورت شیرین سخن با کوهکن گفتی
بدو فرهاد دادی جان شیرین تا سخن گفتی
چه دشنام کسی گوید من نومید میگویم
چه بودی گر من آنکس بودمی تا این به من گفتی
چه وصف غنچه گویم با وجود آن دهان کو را
اگر بودی زبانی وصف آن شیرین دهن گفتی
ز رشگ او دریدی جامه و گفتی ز شوقست این
اگر با گل حدیث حسن آنمرغ چمن گفتی
ندارد آن زبان اهلی که گوید حال خود پیشش
چه بودی دوستی حال از زبان خویشتن گفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.