گنجور

 
اهلی شیرازی

چو طوطیان تو سخن بی نظیر میگویی

بگو بگو که عجب دلپذیر میگویی

بطالع من مسکین چرا چنین تلخست

سخن که با همه چون شهد و شیر میگویی

مرا ز کشتن خود ای ندیم دوست چه غم

مترس اگر سخن این فقیر میگویی

حدیث یوسف و یعقوب ناتوانش گو

اگر جوان مرا حال پیر میگویی

مگوی پسته خندان بدان دهان اهلی

سخن بسنج که با خرده گیر میگویی