تن را بسوز و جانرا با دوست همنشین کن
احرام کعبه جان گر میکنی چنین کن
از زخم ناوک غم شد سینه رخنه رخنه
گر حال دل ندانی آن را قیاس این کن
جادو وشان بیدین در بند دستبردند
بهر خدا که دستی بیرون از آستین کن
دارم گمان که لعلت جانبخش چونمسیح است
بگشا لب و گمانم یکبارگی یقین کن
هنگام برق غیرت یک خرمن است کاهی
ای خرمن نکویی رحمی بخوشه چین کن
جان حزین تواند کز قید تن گریزد
اهلی تو گر توانی فکر دل حزین کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و دردناک مجنون به لیلی است. شاعر از احوالات خودش و تاثیر شدید عشق بر وجودش صحبت میکند. او به محبوبش میگوید که وجود او دردش را بیشتر میکند و نگران است که محبوبش از او دور شود. در خلال شعر، او به توصیف چشمان محبوب و اثرات آن بر حالت روحی خود میپردازد و از بیطاقتی و دردی سخن میگوید که تنها با مرگ تسکین مییابد. در نهایت، شاعر به نوعی استدلال میکند که عشقش به محبوبش عمیقتر از همه چیز است و او را بر هر چیزی ترجیح میدهد.
هوش مصنوعی: بدن را رها کن و روح خود را با دوستان خوب و باصفا گره بزن. اگر میخواهی به مقام والایی دست یابی، باید اینگونه عمل کنی.
هوش مصنوعی: از زخم تیری که بر دل نشسته، غم مانند شکافهایی که در سینه ایجاد شده، حس میشود. اگر حال دل مرا نمیدانی، خودت میتوانی این را درک کنی.
هوش مصنوعی: جادوگران و بیدینها به خاطر خدا دست به کار شدند تا کاری انجام دهند، که دستی از جایی دیگر بیرون بیاید و به کمکشان بیاید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که لبخند تو مانند نعمت نجاتبخش مسیح است؛ پس لبهایت را بگشا و این تصور من را به یقین تبدیل کن.
هوش مصنوعی: زمانی که غیرت و شوقی به اوج میرسد، نشانهای از قوت و اهمیت است. ای کاه، لطفاً برای برداشت و جمعآوری محصول دلسوزی کن.
هوش مصنوعی: اگر روح حزین بتواند از قید جسم رهایی یابد، تو نیز اگر میتوانی به فکر دل حزین باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.