آن جوان عاجز کش و من ناتوانی اینچنین
چون کشم پیرانه سر جور جوانی اینچنین
گه کند خندان چو شمع از وصل و گه گریان ز هجر
تا زمانی آنچنان سوزم زمانی اینچنین
ابرویش با من بقصد جان کمان زه کرده است
چون کشد بازوی بی زورم کمانی اینچنین
جان بیمارم که دایم بسته درد و غم است
گر رود گور و چه میخواهم ز جانی اینچنین
آنمیان کز ناز کی کس را نگنجد در خیال
چون کشد بار کمر نازک میانی اینچنین
تلخ گوی و شکرش زیر زبان چون نیشکر
جان فدای تلخی شیرین زبانی اینچنین
اهلی آنسرو روان جا در دل من کرده است
کی رود از دل برون سرو روانی اینچنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عمق عشق و درد و رنج شاعر میپردازد. شاعر خود را در عشق معشوق، زار و غمگین توصیف میکند و با اشاره به شدت احساساتش، بیان میکند که هیچکس در عشق به معشوق نمیتواند به اندازه او گرفتار باشد. او به بیماری خود اشاره کرده و میگوید که دلش تنها طبیب اوست و آن نیز بیشتر از او بیمار است. شاعر همچنین از آزارهایی که رقیبان معشوقش به او میرسانند صحبت میکند و میگوید که هیچکس به اندازه او مورد آزار قرار نگرفته است. او در نهایت به بیداری و بیدخلقی خود در این شرایط اشاره میکند و رو به زمین میگوید که هیچ چیز نمیتواند به اندازه او در عشق ذلیل باشد. به طور کلی، این شعر تصویرگر تنهایی و عذابی است که شاعر در عشق خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر تضاد بین قدرت جوانی و ناتوانی پیری است. شاعر از حال و روز خود شکایت میکند و احساس میکند با وجود ناتوانیهایش، نمیتواند از بار مسئولیتها فرار کند. او به کنایه به جوانی اشاره میکند که در شرایط دشوار قرار دارد و از او میخواهد که بار غم و مشکلات را احساس کند. در واقع، شاعر به طور غیرمستقیم از جامعه و مشکلات موجود صحبت میکند و میخواهد که جوانان به دردهای پیران آگاه شوند و ابراز همدردی کنند.
هوش مصنوعی: گاه چنان شاد و خندانم مانند شمعی که به خاطر وصال معشوق شعف دارد و گاه چنان غمگین و گریان از جدایی که دلم میسوزد. گاهی این احساس را تجربه میکنم و گاهی آن احساس را.
هوش مصنوعی: ابروی او به قصد جان من مانند کمان آماده شده است، اما وقتی که با زور و قدرتی نیست، چگونه میتوانم کمانی اینچنین را بکشانی؟
هوش مصنوعی: زندگی من پر از درد و غم است و حالتی بیمارگونه دارم. اگر هم از این دنیای پر از رنج بروم، دیگر چه چیزی برای من باقی میماند که بخواهم از آن نگهداری کنم؟
هوش مصنوعی: در آن میان که هیچکس نمیتواند در خیال خود فکر کند چگونه میتواند چون بار سنگینی را بر دوش برد، آن کسی که نازکی و زیبایی را در قامتش دارد، اینگونه دلربایی میکند.
هوش مصنوعی: هرچند حرفهای تلخی میزنیم، اما در دل شیرینی نهفته است. مانند نیشکر که با وجود تلخی ظاهریاش، شیرینی خاصی دارد. زندگی و گفتگوها ممکن است تلخ باشند، اما در عمق آنها عشق و محبت وجود دارد.
هوش مصنوعی: در دل من عشقی عمیق وجود دارد که هرگز ترک نمیکند؛ همچون سرو زیبایی که با جاذبهاش در جان من جا دارد و به این آسانیها از دل من خارج نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.