شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم
در مانده تقدیرم و تدبیر ندارم
منصور فت گر بکشندم بسردار
از عشق تو جز ناله شبگیر ندارم
دیوانه بصد عقل من غمزده جانست
من غایتش اینست که زنجیر ندارم
زاهد چه زند بر دل ما ناوک طعنه
من هم نه در ترکش ازین تیر ندارم
هر سرو که برخاست منش لاله باغم
کو داغ جوانی که من پیر ندارم
تقصیر اگر میکنم اندر ره طاعت
در سجده او شکر که تقصیر ندارم
اهلی نبود خواب مرا از غم عشقش
خواب دگران را سر تعبیر ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم دل گرم و دم تقریر ندارم
دریاب که می سوزم و تدبیر ندارم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.