ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم
با دشمن و با دوست دل از کینه بشستیم
تا برق رخ ساقی ما در قدح افتاد
دست از خود و از خرقه پشمینه بشستیم
المنه لله که بیک جرعه وصلت
درد از دل و دل از غم دیرینه بشستیم
گر داشت دل ما قدری گرد کدورت
بازآی که ما گرد ز آیینه بشستیم
پرخون مکن از زخم ستم سینه اهلی
اکنون که بصد خون جگر سینه بشستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حالتی از ناامیدی و بیفردایی سخن میگوید. او بیان میکند که به خاطر مشکلات و مصائب، احساس خوار و کوچک شدن دارد. دوستان و رفقا از او دور شدهاند و او در غم و اندوه تنها مانده است. او به مقایسه حال خودش با دیگران میپردازد: دیگران از غم رها شده و خوشحالند، اما او هنوز در اندوه باقیمانده است. او همچنین به عدم ارتباط و بیتوجهی دیگران به درد و رنجش اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که او و معشوقش، به عنوان دو یار جدا مانده، در این دنیا تنها و بییارند.
هوش مصنوعی: ما تمام ناراحتیها و سرزنشهای خود را کنار گذاشتیم و دیگر با هیچکس، چه دشمن و چه دوست، کینهای در دل نداریم.
هوش مصنوعی: به محض آنکه زیبایی چهره ساقی در جام جلوه کرد، ما از خود و هر چیزی که به ما مربوط میشد، دل کندیم و از قید و بندهای دنیوی رها شدیم.
هوش مصنوعی: پاداش و شکرگذاری مخصوص خداست که با یک جرعه از عشق تو، درد را از دل برداشتیم و غمهای قدیمی را فراموش کردیم.
هوش مصنوعی: اگر دل ما کمی کدورت داشته باشد، دوباره برگرد و بگذار که این کدورت برطرف شود؛ زیرا ما مانند آینهای هستیم که میخواهیم پاک و روشن بمانیم.
هوش مصنوعی: از درد و رنج ناشی از ظلم و ستم نپسند، چرا که اکنون با تمام سختیها و مشکلات، توانستهایم از آلودگیهای قلب و جان خود پاک شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.