ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ام
شکسته تر ز هلالم ببین که چون شده ام
تو خواستی جگرم پاره پاره لاله صفت
بهر صفت که تو میخواستی کنون شده ام
مرا بحلقه مستان زنده دل ره نیست
که من ز دایره زندگی برون شده ام
برون فتاده چو پروانه ام ز صحبت شمع
ز بسکه سوخته از آتش درون شده ام
چو سبزه خشک شدم راز دل نگفتم هیچ
اگرچه جمله زبانم عجب زبون شده ام
دلم ز گریه خون گرچه سوختم باری
شکفته تر ز گل اشک لاله گون شده ام
مرا به گلشن وصل تو جای بایستی
به گلخن از ستم بخت واژگون شده ام
مگو که کوهکنم از ستمکشی اهلی
که من ز بار ستم کوه بیستون شده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.