من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون خورم
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون خورم
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از توبه کردن و رها کردن زندگی گذشتهاش صحبت میکند و به زندگی جدیدی با نوشیدن باده و عیش و شادی میپردازد. او به چالشهای عاطفی و زهر هجری که تجربه کرده، اشاره میکند و تلاش میکند با صبر و شادی، دردهایش را تسکین دهد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که باید از زندگی لذت برد و غم را پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: من از غم تو آنقدر اشک ریختهام که چهرهام شبیه گل لاله شده است. اگر به یاد تو باشم، حتی میتوانم جرعهای از شراب خونین بنوشم.
هوش مصنوعی: زهر مرگ تلخ است، اما تلخی جدایی از تو حتی بیشتر است. بدون داشتن شربت وصال تو، این زهر را چطور میتوانم بخورم؟
هوش مصنوعی: عشق من به قدری سوزان و شدید است که هر کس فقط به من نگاه کند، خواهد دید که مانند شیشهای هستم که از درون، خون جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر نگران جنون نیستم، چه اهمیتی دارد؟ کارم به جایی رسیده که دیگر از دیوانگی نمیترسم.
هوش مصنوعی: آدمی در اثر بیرحمی سرنوشت و ناملایمات زندگی، به زحمت و سختی دچار میشود. تا کی باید از این جام پر از درد و غم بنوشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.