منعت از همنفسان چند بصد پند کنم
من که خود دلشده ام منع کسان چند کنم
بیوفایی مکن از دوری من حمل که من
گر کنار از تو کنم بهر زبان بند کنم
جای دوری بود از رشک رقیب تو ولی
چون زیم بیتو و خود را بچه خرسند کنم
بیتو در صبر زیم عمری و باز آنهمه صبر
صرف یکخنده آن لعل شکر خند کنم
طعنه بر شورش مجنون نتوان زد اهلی
من دیوانه چرا عیب خردمند کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از تجربه سخت و دردناک خود به خاطر ملامتها و انتقادها سخن میگوید و احساس تنهایی را در میان این مشکلات ابراز میکند. او به عجز و ناتوانی خود در برابر زندگی اشاره میکند و حالت پریشانی و سردرگمیاش را در اثر زیباییهای معشوقش توصیف میکند. همچنین، از نارضایتی خود از سرنوشت و تقدیرش صحبت میکند و در نهایت به پرسشی درباره ایمان و اعتقادش میرسد که آیا واقعاً مسلمان است یا تنها مانند بتپرستان زندگی میکند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم دیگران را از دوستی و نزدیکی به خودم بازدارم، چون خودم نیز از دل به این دوستیها پرداختهام و نمیتوانم از این احساسات صرفنظر کنم.
هوش مصنوعی: به یاد من باش و به خاطر دوریام بیوفا نشو، چون اگر بخواهم میتوانم با زبانم هر چیزی را به تو بگویم.
هوش مصنوعی: در یک جا دور از حسادت رقیب تو قرار داشتیم، اما حالا که تو را دیدهام و خوشحال شدهام، این فاصله برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: من عمری را در صبر و انتظار گذراندهام و حالا همه آن صبر را برای یک لبخند از تو که همچون لعل و شکر است، صرف میکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوان به دیوانگی مجنون خرده گرفت، چرا که من هم که خود را عاقل میدانم، دلیلی برای عیبجویی از او ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.