سرو من، چون سخن از لعل چو قندت گویم
بوسه یی خواهم و ترسم که بلندت گویم
آتش دل مگر از سینه خود آید بزبان
ورنه من حال دل سوخته چندت گویم
میرسی خرم و خندان مگذر بهر خدا
تا دعایی ز پی دفع گزندت گویم
بشنو از من سخنی ای دل غافل بخود آ
گرچه زان کار گذشتست که پندت گویم
شد پسند دل اهلی ز تو دشواری غم
زان قبول دل دشوار پسندت گویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عمیق خود صحبت میکند و به احساس سوختن و دردی که از عشق و خیانت میکشد، اشاره میکند. او بیان میکند که هر چقدر بیشتر به معشوق نگاه کند، تشنهتر میشود و این نظاره هیچ چارهای برای او ندارد. شاعر به سنگی بودن دل خود و عدم توانایی در تحمل زخمهای زمانه اشاره میکند و از یارانش درخواست میکند که در این وضعیت او را شفاعت نکنند. او در نهایت به ناچاری و بیاختیاری خود در برابر عشق و احساسات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: سرو من، هنگامی که از زیبایی تو سخن میگویم چون وقتی از شیرینی لعل و قند حرف میزنم، دلم میخواهد تو را ببوسم، اما میترسم که دربارهات بیش از حد افراط کنم و بلند بگویم.
هوش مصنوعی: آتش عشق و دلی که سوزان است، تنها از درون خود شخص میتواند بیرون بیاید و اگر این احساس از خود او نشأت نگیرد، دیگر نمیتوانم حال دل سوختهام را برای تو بگویم.
هوش مصنوعی: وقتی به خوبی و شادی به جایی میرسی، خواهش میکنم برای خدا بگذار که بگذری، تا من بتوانم دعایی برای ایمنی تو از آسیبها بگویم.
هوش مصنوعی: ای دل بیخبر، به من گوش کن و به خود بیا، حتی اگر آنچه را که میگویم مربوط به گذشته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو به سختی عادت کرده است و از این رو میگویم که قبول کردن غمهای دشوار به خاطر تو برایم آسان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.